شهید نجیب حسینی، در هشتم مرداد ماه سال 1378 در روستایی در افغانستان در دامان آکنده از سادگی و صفای خانوادهای روستایی و پدر و مادری مهربان بر اقلیم وجود پای نهاد تا خنده بر لبان خانواده ای بیاورد و از نور ظهورش روشنی بخش دل پدر و مادری شود که در دامان آنها بزرگ شد و رشد کرد تا به اوج قلههای تربیتی و معرفتی برسد.
بخش عمدهای از دوران زندگی خود را در روستا سپری کرد و در همان جا تحصیلات دوره ابتدایی را به اتمام رسانید، اما به جهت فقدان امکانات، از ادامة تحصیل باز ماند. او از نوجوانی مشغول به کار شد. در میان خانواده و نزدیکان به حسن خلق و متانت زبانزد بود و درد مردم را به خوبی میفهمید و برای رفع مشکلاتشان در حد توان میکوشید تا باری از دوششان بردارد. در سال 1391 با خانواده به ایران آمد و به کار در گلخانه فعالیت داشت. نجیب هر چه بزرگتر می شد به نماز و خواندن قرآن بیشتر از گذشته اهمیت می داد و با همان مقدار سوادی که داشت در خواندن قرآن و روایات به کار می گرفت.
در سن 16 سالگی در سال 1395 نجیب همراه برادرش نوراله تصمیم گرفتند به سوریه بروند برای همین بعد از گذراندن دوره آموزشی در یزد به مدت 20 روز نجیب به سوریه رفت و حدود یک ماه در سوریه جنگید. در این مدت برادرش نوراله با ما تماس داشت ولی بعد از یک ماه نوراله برگشت ولی نجیب مفقود شد .
او جوانی نجیب و با ایمان بود که در برابر یورش تکفیری ها ایستادگی کرد و هنگامی که با گردان های فاطمیون در سوریه می جنگید در نهم شهریور ماه سال 1393 در شهر حلب به درجة رفیع شهادت نایل آمد.