كلام و سخن ناقص و نا چیزم را با نام و كلمه الله جلجلاله آغاز میكنم. خدایا توفیق شناخت و عشق به خودت را نصیب ما گردان و هدف ما را هدف اسلام و قرآن و ائمه اطهار(علیهم السلام) قرار بده. من کوچکتر از آن هستم كه بخواهم برای این امت بیدار و همیشه در صحنه سخنی گویم و چیزی بنویسم. دست گنهکار من در برابر قطرات اشك پدر و مادر شهیدان و مفقودالاثرها بر روی كاغذ میلرزد. روی سیاهم در مقابل خون شهیدان اسلام پایین میافتد ... خدایا اما دیگر راه به آخر رسیده و شهادت را نزدیك میبینم. خدا نصیبم كن كه به جز آن راهی دگر ندارم. خدایا من كار خیری انجام ندادهام و بار گناهانم بر دوشم سنگینی میكند و فقط و فقط امیدم به رحمت و بخشندگی توست ... ای امت شهیدپرور بدانید كه خون من در راهی جز راه حسین(علیهم السلام) و یارانش در كربلای حسینی(علیهم السلام) ریخته نشد و اینك در لبیك گفتن به صدای هل من ناصر ینصرنی، حسین(علیهم السلام) زمان خمینی(v) نایب امام، خون ناقابل من ریخته شد. دشمن هر لحظه و در هر مكان در كمین نشسته است و منتظر فرصتی مناسب هست تا ضربه خود را بزند. این عملیات انشاءالله عملیات آخر است و به صحن و سرای اباعبدالله الحسین(علیهم السلام) خواهیم رسید و مرقد مطهرش را در بغل خواهیم گرفت.
ای پدر و مادر گرامی و ارجمند!
مرا ببخشید و حلال كنید كه فرزندی شایسته برای شما نبودم و برای آمرزش من دعا كنید. و علی(علیهم السلام) وار و زینب(B) وار باشید و مبادا برای من در انظار مردم گریه كنید كه قلب من و روح من رنج خواهد كشید چون باعث شاد شدن دشمن میشود... .
شما ای دوستان و برادران گرامی!
برای اینكه نتوانستم دوست و برادری شایسته برای شما باشم، مرا میبخشید و حلالم كنید و برای آمرزش من دعا كنید و دعا برای امام(v) و جبههها را فراموش نكنید كه بعدها پشیمانی میآورد. دوست میدارم كه سر نداشته باشم تا در آخرت هم خودم و هم مادرم خجل نباشیم. دوست میدارم بدنم در زیر ادوات نظامی دشمن رود تا در آخرت خجل و شرمساری كمتری كشم. و در آخر ای الله! ای قادر و متعال! ای مهربان بر بندگان خودت و ای بخشنده گناهان گناهكاران توبهکار! ما را خالص به درگاهت قرار بده، ما را پاك بگردان، ما را بیریا بگردان و اعمال ما را و نیتهای ما را در راه خودت قرار بده و عواقب امور ما را ختم به خیر بگردان ... تا وقتی جسم من پیش شما بود و روحم در جسمم بود و در دنیا بودم از بدیهایم میگذشتید حالا هم بگذرید و برای آمرزشم دعا كنید.
شما ای برادران و خواهران گرامی!
شما هم همینطور! من نتوانستم برادر خوبی برای شما باشم و آنطور كه باید و شاید جبران زحمات و کمکهای شما را بنمایم. شما هم از من بگذرید و حلالم كنید و برای آمرزشم دعا كنید. و شما ای برادران و دوستان و همشهریان و همدرسیان! اگر بدی و حرف نا بجایی زدم و كردارخلافی از من در جایی دیدهاید به بزرگواری خود ببخشید و مرا حلالم كنید. از ته دل از من بگذرید. خداوند قلوب ما را به نور معرفت و شناخت خودش انشاءالله روشن كند... انشاءالله كه راه اباعبدالله الحسین(علیهم السلام) را بپیماییم و پیرو واقعی مكتب انسانساز اسلام باشیم. یك ماه نماز قضا بخوانید. پانزده روز شكسته و پانزده روز كامل. و اگر پولی چیزی از تمبرها و چیزهای دیگر داشتم رفع مظالم بدهید. و به جبههها كمك كنید.
از پدر و مادر و خواهر و برادرانم خواهش میكنم برای خاطر رضای خدا برای خاطر سرافرازی اسلام برای خاطر حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و حضرت امیر المومنین(علیهم السلام) و حضرت فاطمه زهرا(B) و امام حسن(علیهم السلام) و امام حسین(علیهم السلام) برای من گریه نكنید برای خاطر خوشنودی و رضایت خود من گریه نكنید. سخت ممكن است باشد ولی وظیفه و تكلیف ما در حال حاضر این است و ادای تكلیف بر تکتک ما واجب است تا خدا را داریم و اسلام را داریم هیچچیزی كم نداریم.
مرا حتیالامکان در كنار برادرانم محمد لر و مهدی رجبی دفن نمایید. هم پدر و هم مادر نماز شكر بر جنازه و جسد من فراموش نشود. شكر خداوند رحیم. در قبر یادتان باشد كه تربت پاك امام حسین(علیهم السلام) همراه من باشد اگر مهر خودم همراهم بود مهر خودم را همراه خودم بگذارید و اگر نبود حتماً تربت امام حسین(علیهم السلام) را همراه من بگذارید. امامجمعه محترم حاجآقا طه مقدسی بر من نماز بگذارند. قدر این نعمت بزرگ الهی را هم بدانید ایشان خیلی خیرخواه و دلسوز ما هستند. ایشان خیلی قلب پاك و نورانی دارند. ایشان اقتداء به امیر المومنین(علیهم السلام) كردهاند و نعمت بزرگی برای ما هستند. و قدر مسجد آبرویه را هم بدانید. نماز جماعت این مسجد را از دست ندهید. در مجلس ختم من پرچمهای جمهوری اسلامی را بر دیوار زنید. چون خون من در راه پایدار ماندن جمهوری اسلامی و نبرد با دشمنان اسلام ریخته شد. بعد از كشته شدن من سیاه نپوشید چون من به منتهی آرزوی خودم رسیدم و شما هم باید از خوشحالی من خوشحال باشید. حمید شاهرخی 9/1/65.
اگر مجلس ختمی برای من گرفتید حتی دانهای گل هم نمیخواهد خریداری كنید حتی یك تاج گل هم نمیخواهم با این وضع عدهای به جای اینكه بروند گندم بكارند و به فکر اقتصاد كشور باشند، به فكر جیب خود هستند و گل میكارند و من حتی دانهای گل هم نمیخواهم به خاطر من خریداری شود. و اگر خواستند پوستری چاپ كنند دقت كنند آیه قرآن و یا نام خداوند جلجلاله در پوستر نباشد طرحی باشد كه این چیزها نباشد چون خودم شاهد بودم عدهای از افراد نادان و نا آگاه اینها را میكنند و زیردست و پای عدهای بیتوجه میماند و نوعی بیحرمتی و احترامی به نام خداوند و یا آیه قرآن میباشد. به این وصایا عمل كنید پیش از دفن من 6/2/65.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(v) را نگهدار رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما زیارت كربلا نصیب ما بگردان دیدار روی مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قسمت ما بگردان آمین یا ربالعالمین.
1. سوره توبه، 111.
شهید حمید شاهرخی در یازدهم خردادماه سال 1347 در یك خانواده مذهبی در شهرستان محلات دیده به جهان گشود. او در خانوادهای متدین و مقید به احکام اسلامی رشد کرد. پس از گذراندن دوران كودكی، راهی مدرسه شد و تا دوم متوسطه تحصیل کرد. در حین تحصیل عضو بسیج نیروی مقاومت گردید و با برادر شهیدش در کلاسهای آموزش قرآن شرکت کرد و پس از طی دوره آموزشی از قاریان ممتاز همان کلاسها شد. در سال 1364 پس از گذراندن دوره آموزش نظامی بسیج راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل شد. حمید از برادرش محمد، سه سال کوچکتر بود و یک سال زودتر از او در شلمچه به شهادت رسید.
او جبهه را به مدرسه اسلحه را به قلم شب عملیات را به كلاس و علاقه به پروردگارش را به محبت پدر و مادر ترجیح داد و راهی جبهه شد تا در صحنه ایثار و جانبازی به همراه دیگر همرزمان خویش به دفاع از كیان خویش بپردازد. پس از چند مرحله حضور داوطلبانه در منطقه جنگی بالاخره در ششم خردادماه 1365 روزگار وصلش فرا رسید و بر اثر تركشهای بیامان خمپاره دشمن در منطقه عملیاتی جزیره مجنون به لقاءالله پیوست. پیکر مطهرش در گلزار شهدای شهر محلات به خاک سپرده شد.