هنگامی که بر منارههای کربلا، وحشی صفتان نوای پیروزی سر دادند، نمیدانستند که راه حسین(علیه السلام) تا ابد زنده خواهد ماند و کربلای ایران مانند کربلای سال 61 ه.ق دوباره جوانان را به آزادی و آزادگی فرا خواهد خواند. جوانان این مرز و بوم در پیروی از امام(قدس سره) و ولی امر مسلمین برای دفاع به پا خواستند و مردانه دست دشمن را از سرزمین مادری کوتاه کردند و چه بسیار جوانان و نوجوانانی که در این راه بصیرت تشخیص داشتند و با دلی آکنده از عشق و ایثار جان خود را فدا کردند. یکی از این دلاوران حسین حبیبی نام داشت. او در میانه تابستان سال 1344 در دامان خانوادهای نجیب و متدین از اهالی شهرستان محلات به دایره وجود قدم نهاد. تحصیلات دوره ابتدایی و راهنمایی را در این شهر به پایان رساند و در دبیرستان شهید بهشتی تا سوم دبیرستان در رشته اقتصاد به تحصیل خویش ادامه داد و پس از آن در کنار پدر به شغل دامداری روی آورد. پرورش مذهبی خانواده در وی تاثیر فراوان داشت تا جایی که از سجایای اخلاقی و معرفت والایی برخوردار شد. در انجام فرایض دینی استوار بود و در مراسم مذهبی شرکتی فعال داشت. برای دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی به خدمت سربازی رفت و پس از پایان دوره آموزشی در ژاندارمری، به منطقه جنگی اعزام و در گردان عملیاتی 207 مشغول خدمت شد. او سرانجام در دوازدهم اسفند ماه سال 1363، پس از ماهها ستیز با دشمن بعثی، در منطقه عملیاتی شرهانی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و کتف راستش مجروح شد و یک روز بعد، بر اثر شدت جراحت وارد شده، به پیشگاه ایزد منان بار یافت. جوان محلاتی پس از تشییع با شکوه، در محله علیای شهر محلات، در گلزار شهدا آرمید. کتاب سرخ شهادت هزاران ورق دارد، در آن زمان که در عالم باقی سر بر افرازیم، قسمت پاکبازان ایثار و شهادت خواهد شد و خواهیم دید که وعده الهی حق بوده و شهیدان شفیعان آخرتند. ای کاش در آن روز دست ما را هم بگیرند.