بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سلام بر نایب بر حق او پیر طریقتمان، این قامت ایستاده همچون جدش حسین(علیه السلام)، خمینی(قدس سره) کبیر. سلام بر پیروان راستین مکتب توحید و جانبازان روحالله(قدس سره). درود بر ارواح طیبه شهیدان اسلام. مبارک باد خط سرخ شهیدان از صدر اسلام تا کنون برادران و خواهران حزبالله. امروز روز امتحان الهی است همان طور که رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) رو به امام علی(علیه السلام) کرد و گفت: امت من پس از من مورد آزمایش قرار میگیرند. این آزمایش الان جنگ است و ما باید در این آزمایش موفق شویم. امت حزبالله باید بر سپاه شرک، یورش برده و لشکریان کفر و نفاق را در هم کوبند. ای شرق تجاوزگر و ای غرب خونخوار، بدانید که مرگتان فرا رسیده، فرزندان اسلام با ایمان به نصر الهی در پهنای وسعت کره زمین بر ظلمت کفر و نفاق هجوم آوردهاند و حرکت قافله سرخ تشییع در جاده خونین شهادت آغاز شده و سرانجام پیروزی با سپاه توحید است.
خدایا، برای این عازم میدان نبرد کفر و ایمان و شرک و اسلام شدم تا شاید بتوانم قدمی در راه رضای تو بردارم و پاک شوم و اذن دخول کسب نمایم، شاید از روی لطف و کرم بیحدت مرا از بندگان خود قرار دهی.
برادران و خواهران حزبالله، این نهضت، نهضت حسین(علیه السلام) است و باید تداوم پیدا کند و برای تداوم انقلاب باید ایثار و فداکاری نمود. باید در راه اسلام خون داد و ای کاش من هزاران جان داشتم و به خاطر رضای خدا در راه پیر جماران که همان اسلام است، میدادم. خدایا، مرا شهید بمیران شاید خون نا چیز من کمکی کرده باشد برای تداوم انقلاب اسلامی.
پدر مهربان و زحمتکشم، سلام علیکم امیدوارم که حالت خوب باشد. پدرجان! تو برای من خیلی زحمت کشیدی و من نتوانستم جبران کنم. من بنا بر رسالتی که داشتم برای رضای خدا قدم به جبهه نهادم که امیدوارم مقبول درگاه خداوند قرار گیرد. پدر جان، پیام مرا به گوش همه افراد برسان. خدا نگهدارتان باشد، انشاءالله. حلالم کن.
مادرجان، سلام علیکم امیدوارم که حالت خوب باشد. میدانم که داغ فرزند برایت مشکل است اما شما باید صابر باشی و مادران شهدا و زنان صدر اسلام مانند خاندان وهب را الگوی خود قرار بدهی. مادرجان، به قول امام(قدس سره) عزیز راهی است که باید پیمود و سفری است که باید رفت. پس چه بهتر که در راه خدمت به اسلام انسان از این دنیا برود و شما دعا کن که این رفتن من شهادت در راه خدا باشد. مادرجان، اگر خواستی گریه کنی بر حسین(علیه السلام) و اصحاب مظلومش گریه کن. امیدوارم خداوند شما را از صابران قرار دهد حلالم کن ای مادر مهربان. خداحافظ.
خدمت برادران و خواهرانم سلام عرض میکنم امیدوارم که حالتان خوب باشد و همیشه در خدمت اسلام و مطیع امام(قدس سره) باشید. خواهرانم حجابتان را به بهترین نحو اسلامی رعایت کنید و بدانید که یکی از ارزشهای زن همین است و فاطمه(B) را الگوی خودتان قرار بدهید. برادران، شما باید پیام مرا که همان اطاعت از امام(قدس سره) است به گوش همه افراد برسانید و اسلحه مرا بردارید و مبارزه با کافران را ادامه دهید.
برادران عزیز سپاه، سلام علیکم امیدوارم که در پاسداری از مکتب توحید موفق باشید. برادران، من نمیتوانم بگویم پاسدار بودم. برای من افتخار بود که در میان شما بودم. همیشه و در همه لحظه مطیع و پیرو کامل ولایت فقیه باشید که شرط موفقیت سپاه پاسداران در این است. خداوند، انشاءالله به همه شما توفیق اطاعت و بندگی و عبادت در راه خودش را عطا بفرماید. برادران برایم طلب مغفرت کنید، اگر بدی کردم حلالم کنید. به امید پیروزی نهایی اسلام خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(قدس سره) را نگهدار.
علیرضا در چهارم شهریورماه سال 1342 در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. از کودکی با راهنماییهای پدر و همراه او با شرکت در مجالس و هیئتهای عزاداری علاقه به اهل بیت(علیهم السلام) و مکتب را در خود تقویت مینمود، تا آن که دوران دبستان و راهنمایی را گذراند و همزمان با اوجگیری نهضت اسلامی در سر تا سر کشور و همگام با امت در پیمودن طریق هدایت و مبارزه با مظاهر طاغوت به دبیرستان قدم نهاد و بعد از مدتی همراه دیگر همرزمانش از جمله شهید محمد صدر نور و شهید وحید بخشی فعالیت خود را در انجمن اسلامی دبیرستان آغاز نمود.
همزمان فعالیت تبلیغی خود را در جهت سازندگی فرهنگ اجتماع آغاز نمود. او خوب میدانست که سر منشأ شکست یک قوم، ویرانی فرهنگ آن قوم است. مدتی را بدین صورت در انجمن فعالیت داشت که در این مدت همراهان او در انجمن، خاطرات شیرینی از او به یاد دارند اکثراً شبها نیز همراه دیگر برادران، در انجمن و کانون میماند و فعالیت میکرد تا آن که شیطان بزرگ و ابرقدرتهای شرقی و غربی برای مقابله با موج عظیم انقلاب اسلامی که میرود تا دنیا را در حیطه شعاع نورانی خود قرار دهد و مستضعفان جهان را به جشن فتح دعوت کند، جنگ ناخواسته و نا برابر خود را علیه امت اسلامی ایران تحمیل نمود. او که خود را موجی از دریای مواج انقلاب میدانست، نتوانست در مقابل این تجاوز سکوت کند. برای اولین بار به صف مرصوص کاروانیان عشق که (به جهاد میشتافتند) پیوست و در عملیات فتح شیاکوه نام او درفهرست فاتحان این فتح بزرگ ثبت شد. مدتی را به فعالیت خود در انجمن ادامه داد تا آن که بار دیگر منادیان توحید، سبکبالان عرصه پرواز را به میدان فرا خواندند، او نیز برای دومین بار به قافله عاشقان، پیوست و با کاروان حسینیان(علیه السلام) روانه میعادگاه عشق و ایثار شد. در عملیات فتح المبین شرکت نموده و از فیض عظیم جهاد فی سبیلالله بهرهمند شد. در این عملیات از ناحیه گردن مجروح شد و مدتی نیز از این بابت رنج میبرد. ولی صبورانه تحمل میکرد به طوری که صمیمیترین دوستانش از عمق درد وی مطلع نبودند. از زمانی که به جمع رهروان حسینی(علیه السلام) و عاشقان خمینی(قدس سره) پیوست و به مقام مقدس پاسداری نائل شد. فعالیت و نقش او در حراست و امانتداری از ثمرات خونهای مقدس شهدای اسلام حساستر شد این عارف عاشق وقتی در میان یاوران سپاهی قرار گرفت، جلوهای خاص یافت و سخت بیتاب و مصر بود بر این که هر چه زودتر به میعادگاه عاشقان خداجو و سالکان طریق سعادت و شهادت و دانشگاه جبهه برود، اما بنا بر تشخیص مسئولین و لیاقت و شایستگی این شاگرد مکتب حسینی(علیه السلام) لازم بود که برای خدمت در حساسترین مسئولیت اداره آموزش و پرورش که گزینش بود، از طرف سپاه شود و در آنجا که گذرگاهی پر اهمیت برای ورود معلمان و شکلدهندگان نونهالان انقلاب و تربیت کنندگان و گردانندگان فردای این لالهزار خونین وطن بود، به خدمت مشغول شد.
علیرضا به آرزوی اولش که حضور یافتن در سنگر نبرد بود، رسید و در اطلاعات و عملیات لشکر علی بن ابی طالب(علیهماالسلام) عاشقانه و با اخلاص فعالیت میکرد. مدت 2 ماه از مأموریت او میگذشت که این خبر در گوش یاران نزدیکش پیچید که علی مجروح شده است. مدت 45 روز در یکی از بیمارستانهای تهران بستری بود، بدون این که به خانوادهاش اطلاع بدهد و به برادران دیگر سفارش کرده بود که کسی به خانه ایشان اطلاع ندهد. بعد از فراغت از بیمارستان با تن مجروح خود مشغول فعالیت در روابط عمومی سپاه، در کار تبلیغات و هماهنگی و برنامهریزی کتابخانههای شهر و روستا شد. بارها دیده میشد که علی با این که به سختی راه میرفت اما پیاده از سپاه به خانه و دیگر جاها در راه است، از این مدت کوتاه برادران و یارانی که او را میدیدند، خاطرهها دارند.
برای چهارمین بار به جولانگاه عشق و ارادت و اخلاص شتافت و در منطقه مریوان به جمع یاران عاشقش در واحد اطلاعات عملیات لشکر علی بن ابی طالب(علیهماالسلام) پیوست و در مرحله سوم از عملیات والفجر 4، در هجدهم آبان ماه سال 1362در منطقه عملیاتی پنجوین عراق به فیض عظیم شهادت نائل آمد. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.