شهید پرویز سلطانی در هشتم خردادماه 1346 در شهرستان اراک متولد شد. پدرش ابراهیم از روزهای اول انقلاب به مبارزان انقلابی پیوسته بود و پس از تأسیس سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد به همین دلیل پرویز از نوجوانی با حال و هوای جبهه و جنگ آشنا شد. او تا پایان دوره ابتدایی تحصیل کرد و پس از ترک تحصیل به کار در کارگاه صافکاری و نقاشی خودرو مشغول شد.
هنوز پانزده سالش تمام نشده بود که به عنوان بسیجی به جبهه رفت و نزدیک به شش ماه در منطقه جنوب حضور داشت. به دلیل حضور پدرش در جبهه تا زمان خدمت مقدس سربازیاش به کار ادامه داد و پس از آن در اوایل سال 1365 مجدداً عازم جبهه شد ولی این بار با عنوان پاسدار وظیفه یگان دریایی از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهماالسلام).
او پس از حضور در منطقه جنگی در عملیات کربلای 4 و 5 شرکت کرد. وقتی که سوار قایق تندرو بود و به طرف دشمنان اسلام یورش میبردند هدف تیر دشمنان اسلام و قرآن قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.
خاطره:
ایشان دارای اخلاق بارز اسلامی و خوش برخورد و خوشاخلاق بود. و همیشه اطرافیان را به خیر و نیکی و خواهرانش را به زینب(B)وار بودن و رعایت تمام شئونات اسلامی دعوت کرده و اگر روزی احیاناً ناراحت میشدند اولین کسی بودند که معذرت میخواستند و درصدد جلب رضایت طرف مقابل بر میآمدند.
در آخرین مرخصی وقتی در منزل با اهل خانه مینشیند. میگوید: باید تا صبح بنشینیم و با همصحبت کنیم چون شاید من دیگر شما را نبینم. خواهر شهید چند بار به شوخی برق را خاموش کرده و جهت استراحت میرفتند ولی او دوباره برق را روشن کرده و تا صبح با اهل خانه صحبت میکند و به شوخی میگفت: اهل محل میگویند تو زیبا و نورانی شدهای.... در آخرین لحظات خداحافظی وقتی مادرش او را از زیر قرآن و با سلام و صلوات میفرستادند لبخندی زد و گفت: مادر هر کاری کنی این بار من شهید میشوم و از مادرش خداحافظی و حلالیت طلبید و رفت.