با سپاس به درگاه احدیت که به من توفیق پوشیدن جامه جهاد در راهش را عطا نمود و به من عزت داد تا برای رضایتش در مقابل دنیا و جلوههایش نه بگویم و دنیا را سه طلاقه کنم و حب دنیا را از دل ما بیرون کرد تا به جز خودت به چیزی فکر نکنیم. تو میدانی که نه برای فرار از دست مسئولیت، که به خاطر احساس مسئولیت به جنگ آمدهام. مرا خالص کن تا جز تو را نبینم. ما برای رضای تو به جبهه آمدهایم. پس ما را برای خودت خالص کن و ما را توفیق شهادت در راهت را عنایت کن. ای خمینی(قدس سره شریف) ای بتشکن، ای خدمتگزار اسلام! تو شاهد باش که یارانت چگونه همه دنیا را و همه تعلقات را به خاطر دین خدا رها کردند تا دین خدا و پرچم خونین به اهتزاز درآید. ای امام(قدس سره شریف) تو را لبیک گفتیم و در کنار تو به صف مجاهدان راه خدا پیوستیم.
ای همرزمان! شمایی که نه به خاطر مسائل مادی و رفاهی بلکه به خاطر ماهیت حقگرایی انقلاب به صف مجاهدان پیوستید، نکند که برای مسائل دنیوی برای رسیدن به رفاه دست از حضور بردارید. چطور آنگاه که سینهها را در برابر گلوله سپر میکردید، دنبال دنیا نبودید. ولی حالا میگویید چرا جنگ مال ما و دانشگاه مال دیگران، ای عزیزان بدانید فداکاریها و از خود گذشتگیهای شما ارزش بسیار والاتری دارد بگذارید منافع مال دیگران باشد و خدا مال شما ... مگر شما نبودید که اللهم ارزقنا شهاده میگفتید؟ حالا که دستور به جنگ داده شده، چطور امام(قدس سره شریف) را اجابت نکنید ؟؟ ای عزیزان امام(قدس سره شریف) را تنها نگذارید. ای امت حزبالله اگر حرف امام(قدس سره شریف) را جامه عمل نپوشانید باید منتظر نابسامانیهای زیادتری باشید. اگر نتوانستید مشکلات را حل کنید دلیل نمیشود که دست از تلاش و مجاهده بردارید، باید با همان شور و شوق اولیه با حضور در صحنههای فداکاری فرصت نفوذ عناصر فرصتطلب و تاجر مسلک را به صفوف انقلاب ندهید، باید همچنان پشت سر امام(قدس سره شریف) حرکت کنیم، لحظهای از امام(قدس سره شریف) جدا نشویم، که در این صورت فرصت جبران در پیشگاه نسلهای بعد و مستضعفان چشم به راه را نداریم.
رحمتالله میدانست فرزندی که خداوند به او عطا کرده و چنین سالم و تندرست است، در سایه ولایت اهلبیت رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به او هدیه شده است و به همین تناسب نام او را حشمتالله گذاشت. حشمتالله هنوز 4 ساله نشده بود که پدرش را از دست داد. مادرش با زحمت و تلاش شبانهروزی او را بزرگ کرد. او در نوجوانی، یگانه سرپرستش یعنی مادرش را نیز بر اثر تصادف از دست داد.
شهید حشمتالله سلطانی به علت بر عهده داشتن سرپرستی دو خواهر از خدمت مقدس سربازی معاف گردید، ولی با وجود این مشکلات هیچگاه از حمایت و فرمانبرداری امام(قدس سره شریف) خود دریغ نمیورزید، و با انجمن اسلامی روستا جهت تشکیل نمایشگاه و نصب و پخش پوستر و دیگر کارهای تبلیغی و ارشادی همکاری مینمود، و در مواقع بیکاری با پایگاه مقاومت محل سکونتش با دلسوزی و عشق و علاقه به جمهوری اسلامی خدمت میکرد. او همچنین به دلیل علاقه زیادی که به ورزش داشت و از طرفی کمبود امکانات ورزشی در روستای محل سکونت با کمک سایر دوستانش در کنار روستایشان یک زمین فوتبال درست کردند تا جوانان روستا در اوقات فراغت به ورزش مشغول شوند. حشمتالله انسانی بیآلایش، بیتکبر، سر به زیر، آرام، زحمتکش و خاضع بود و در مجالس و اجتماعات مذهبی حضور دائمی داشت، همچنین علاقه شدیدی به روحانیت در خط امام(قدس سره شریف) به خصوص شهید مظلوم بهشتی داشت و چون یتیم بود، رنج یتیمان را به خوبی درک میکرد.
شهید حشمتالله سلطانی، با توجه به توصیه و سفارشهای دوستان و آشنایان و مسئولین پایگاه در سال 1362 ازدواج نمود که حاصل این ازدواج یک دختر میباشد. او پس از ازدواج با عدهای از برادران جهت مبارزه با دشمنان انقلاب اسلامی عازم کردستان شد، پس از اتمام مأموریت مجدداً از طریق هلالاحمر به جبهههای جنوب اعزام شد. حضور او در جبهه چند مرحله ادامه داشت تا این که در پائیز 1363 مجدداً راهی جبهه شد و در نیم روز 18/10/1363 در حین رزمایش به درجه رفیع شهادت نائل و ندای پروردگار خود را لبیک گفت. جسد پاک او پس از تشییع در میان انبوه جمعیت مشتاق راه شهیدان در گلزار شهدای کودزر، در کنار دیگر شهیدان دیارش به خاک سپرده شد.