بسم الله الرحمن الرحیم
با درود فراوان به رهبر كبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و با درود و سلام فراوان به تمامی شهیدان از صدر اسلام تا كربلای ایران، كربلاهای غرب و جنوب ایران و با درود به رزمندگان عزیز
این وصیتنامه را آغاز میكنم و خدمت پدر و مادر بزرگوارم سلام عرض میكنم، امیدوارم پدر جان كه مرا ببخشد كه فرزند خوبی برای شما نبودم و نتوانستم بیشتر از این به شما خدمت كنم. میدانم شما پدر عزیز برای من زحمت كشیدید اما پدر، بدان كه شما پدر شهید هستید و خیلی هم نزد خدا عزیز میباشید و از شما میخواهم كه ادامهدهنده راهم باشید چون خود این راه را انتخاب كردم و شما ای مادر عزیزم كه به خدا نمیدانم از شما چطور قدردانی كنم ولی این را میدانم كه مادر جان شما به عنوان یك مادر شهید باید صبر و بردباری به كار بری مثل مادر زینالدینی باشی و برای دیگران الگو باشی و نكند خدای نكرده ناراحت باشی و گریه كنی چون این باعث میشود كه دشمنان ما شاد بشوند و از این كار شما سوء استفاده كنند. شما خواهران عزیزم كه من برای شما برادر خوبی نبودم چون خودتان میدانستید كه من خیلی گرفتار بودم وقت این را نداشتم كه به شما محبت كنم ولی از شما میخواهم كه زینب(B) وار باشید و در عزای من گریه نكنید.
همسر عزیزم! سلام، به شما امیدوارم كه اگر ناراحتی از دست من دیدی شما را به فاطمه(B) جدهات مرا ببخشی چون شما چیزی از زندگی ندیدید و از شما میخواهم كه پسرم حمید را مثل من پرورش دهید و ادامهدهنده راهم باشید و دخترم را با حجاب اسلامی و مؤمن پرورش بده و سرپرستی و قیم بچههایم پدرم میباشد. شما همسر عزیزم اگر میخواهی در خانهات بمانی، بمان و اگر هم میخواهی بروی، میتوانی هر چه میخواهی از خانه ببری تا راضی باشی....
در خاتمه از تمامی دوستان و خویشان و همشهریان حلالیت میخواهم و امیدوارم اگر خدای ناكرده از من ناراحتی دیدهاید به بزرگی خودتان مرا ببخشید و مرا حلال كنید... .
به امید باز شدن راه كربلای حسین(علیه السلام) و آزادی قدس عزیز همه شما را به خدا میسپارم.
او از نسل سرافرازان تاریخ بشریت بود که به سال ۱۳۴1 در شهرستان خمین دیده به جهان هستی گشود. نامش را علیاصغر نهادند تا همیشه یادآور مظلومیت و ظلمستیزی باشد. کودکی را در رؤیاهای کودکانهاش گذراند و پا به مدرسه گذاشت. همین که خواندن و نوشتن را آموخت، نیاز مادی و اقتصادی او را وادار به ترک مدرسه کرد و همچنان دوشادوش پدری زحمتکش به کار و فعالیت پرداخت تا به سن جوانی رسید و ازدواج کرد و برای کار به شهرستان آشتیان مراجعت کرد که ثمره ازدواج او سه فرزند میباشد. علیاصغر از سال 1361 سه مرحله به عنوان بسیجی به جبهه رفت و سپس با تغییر عضویت به عنوان پاسدار وظیفه در لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهماالسلام) مشغول به خدمت شد.
او پس از ماهها دفاع در برابر دشمن متجاوز در هشتم اسفندماه سال 1365 در ادامه عملیات کربلای 5 در منطقه عملیاتی شلمچه به فیض عظمای شهادت نائل آمد. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.
او در دیدار آخر خطاب به خانواده و مادرش گفت: صبر و بردباری پیشه کنید و مادری زیبنده باشید و الگویی باشید برای دیگران و مبادا گریه کنید و ناراحت باشید که باعث میشود دشمنان ما شاد شوند و از این عمل شما سوء استفاده کنند.