شهید محمد سلطانی فرزند اصغر در دوم شهریورماه سال 1346 در روستای خراوند خمین چشم به جهان گشود. در آغاز نوجوانی در هنگام عطر شکوفه نوجوانی، دل به خمینی(قدس سره) سپرد. شهید محمد سلطانی دل به کسی سپرد که خود از دیرباز دل به خدا سپرده بود. از دوران کودکی با تربیت اسلامی آشنا شد. نوای خوش و دلپذیر قرآن روح و جان او را صیقل میداد. محمد با فضا و حال و هوای مسجد آشنا شد و با این زمینه به صف و کاروان بزرگ مردم پیوست.
مردم بزرگوار خمین که از شهر و روستا به هم پیوسته بودند و به هم گره خورده بودند و به خیابانها ریخته بودند مردی که با خدا و با خمینی(قدس سره) پیمان بسته بود. کشتی نجات و عروهالوثقی بود. احیا گر دین و فاتح دلها بود … .
روزی که انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به ثمر رسید، این شهید عزیز نوجوان بود و پر شور روزی که صدام به خیال خام خود بر مزرها تاخته. این شهید عزیز در آغاز بهار جوانی بود اما دلیر و پر دل و عاشق شهادت. به مرکز بسیج مراجعه میکند و تقاضای اعزام به جبهه اصرار میورزد. مانع از رفتن او میشوند و محمد باز اصرار میکند که باید بروم و خواهم رفت. با اصرار فراوان عازم جبهه شد. او بسیجی گردان روحالله(قدس سره) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهماالسلام) بود و در بیست و یکم بهمنماه سال 1361 در پاسگاه صفریه عراق به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید که در سالها در منطقه نبرد مفقود بود پس از تفحص در سیزدهم تیرماه سال 1376 شناسایی و در مجاورت برادر شهیدش، مصطفی در گلزار شهدای شهر خمین آرمیده است.