بسم الله الرحمن الرحیم
پدرجان میدانم اگر من در راه خدا شهید شوم انشاءالله زیاد ناراحت نمیشوید، چون که حسین(علیه السلام) فرزندش حضرت علیاکبر(علیهم السلام) را با دست خودش چشمان او را بسته و یا او را کفنپوش كرد و فرستاد به داخل میدان جنگ تا اینكه او شهید شد. پدرجان خون من كه از خون آنها رنگینتر نیست. پدرجان با اینكه فرزند خوبی برای شما نبودم امیدوارم كه حلال بكنید. پدرجان در حدود 40 هزار تومان نزد برادرم دارم و كه همه آنها تحویل بگیرید و برایم روزه و نماز به جا آورید. نماز یک سال روزه 32 روز و یك هزار تومان به عنوان رد مظالم رد شود.
مادر جان! سلام امیدوارم كه مرا ببخشی چون که تو در راه من خیلی زحمتکشیدهای تا مرا بزرگ كرده و به ثمر رساندهای كه انشاءالله میوه خوب برای این اسلام باشم. مادر جان من خیلی تو را دوست داشتم و انشاءالله مرا میبخشید.
برادر جان حسین جان مرا ببخشید. تو حقی بزرگ بر گردن من داری همچنین زن داداش انشاءالله مرا ببخشید. ابوالفضل جان مرا ببخشید، عباس جان مرا ببخش. از هم آشنایان و دوستان امیدوارم كه مرا ببخشید. از همه مردم میخواهم اگر كسی از ما بدی دیده است به خوبی خودشان ببخشند.
در این روزها كه هر روز از روز گذشته مسئولیت بزرگ بر ما گذشته میشود ما باید به این مسئولیت را به خوبی ادا كنیم چنان كه حضرت زینب(B) بعد از شهادت برادرشان كاری خیلی سخت در گردن او گذشته شده و اگر حضرت زینب(B) این مسئولیت را اجرا نمیکرد الآن از اسلام خبری نبود.
شهید محمدحسن سلطانی فرزند نجفعلی در نهمین روز از اردیبهشتماه سال 1342 در یکی از محلههای شهرستان ساوه و در دل خانوادهای مذهبی و متدین و اهل کار و تلاش دیده به جهان هستی گشود. روزگار کودکیاش را در محضر خانوادهاش بود و تحت مراقبت و تربیت آنها قرار گرفت. سعی داشتند تا محمدحسن را در مسیری الهی و درست قرار دهند و او نیز با اراده و اختیار خویش راهی را انتخاب کند که مقصدش خدا باشد. در همین راستا با داستانهای کربلا و امام حسین(علیه السلام) آشنایش کردند و از رشادتهای اصحاب امام(قدس سره) برایش داستانها بیان کردند تا ولایت مداریاش بالا رود.
او از نظر اخلاقی انسانی به تمام معنا و شخصی صبور و بردبار و برخورد وی با دوستان و آشنایان مخصوصاً با والدین خویش با وقار و متانت و با وقار بوده است که زبانزد عام و خاص بود است و از نظر مذهبی مقید به موازین اسلامی و شئونات دین بوده و همیشه در نماز جماعت و راهپیماییها فعالانه شرکت مینموده است.
اکثر اوقات فراغت خویش را با مطالعه کتب ادعیه و قرآن سپری میکرد. در دوران تحصیلش هم کار میکرد و سعی داشت تا باری بر دوش خانواده نداشته باشد. یکی از خصوصیات خاص او کمک به دیگران بود که در هر حال و هر مکانی سعی داشت تا در این خدمترسانی به مردم کوشا باشد..
در برابر منافقین مردمی که نا آگاه بودند نسبت به انقلاب و امام خمینی(قدس سره) ایستادگی میکرد و آنچنان در برابر اینگونه اشخاص موضعگیری قاطع مینمود که آنها را وادار به سکوت میکرد.
روحیهی او قبل از رفتن به جبهه بسیار عالی بود. او شش بار به جبهه اعزام شد و در عملیات بیتالمقدس، رمضان، مهران، کربلای 4 و 5 حضور داشته است.
او سرانجام در چهارم دیماه سال 1365 در منطقهی عملیاتی شلمچه در حین عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای شهرستان ساوه به خاک سپردند تا آرامگاه مردی باشد که برای دین و میهن اسلامیاش در برابر هجمهی دشمنان ایران ایستادگی کرد.