بسم الله الرحمن الرحیم
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
برای جنگ با كافران سبکبار و مجهز بیرون شوید و در راه خدا به مال و جان جهاد كنید این كار بسی بهتر خواهد بود. اگر مردی با فكر و دانش باشید. حمد و سپاس مخصوص درگاه ایزد متعال، خداوند قادر تواناست كه بر ما منت نهاد و جهان به این وسعت را تحت سلطه ما قرار داد و با فرستادن پیامبران و راهنمایان خود ما را به راه مستقیم هدایت فرمود. درود فراوان به آخرین فرستاده خدا حضرت محمد بن عبدالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با جهد و كوششهای خود اسلام را به ما عرضه داشت و دنیای آلوده به كفر و بتپرستی را از ناپاکیها زدود. سلام و درود فراوان به حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منجی عالم بشریت و آخرین ذریه پاك از تبار علی(علیه السلام) و نائب بر حقش ماه جماران، فضیلت برتر، مرجع مجاهد، زعیم عالیقدر، موسی(علیهم السلام) زمان در هم كوبنده ستمگران، منجی نسل ما، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و فرمانده كل قوا، خمینی(قدس سره) روح خدا او كه چشم تمامی محرومان جهان به او دوخته شده است.
سلام و درود فراوان بر روان پاك و مطهر شهدای تاریخ اسلام و تمامی شهدای انقلاب اسلامی و شهدای جنگ تحمیلی از كربلای جنوب گرفته تا كربلای غرب كشور اسلامی ایران. به خون و خاك خفتگان حزب جمهوری اسلامی، بهشتی مظلوم و هفتاد و دو همرزم و همسنگرش شهدای اربعه محراب.
سلام و درود فراوان بر خانوادههای سرافراز و پرافتخار شهدا كه با دادن فرزندان دلبند خود دین خود را به اسلام و انقلاب ادا كردند. خدمت پدر و مادر عزیزم. .... انشاءالله حالتان خوب و خوش و خرم بوده باشید و كسالتی در من نباشد. اگر برای آخرین بار با ناراحتی از شما خداحافظی كردم و به جبهه آمدم، خیلی معذرت میخواهم و انشاءالله امیدوارم كه اینجانب را حلال كنید. چارهای جز این نیست كه باید به جبهه بیاییم و اگر ما نیائیم پس جای برادران شهیدمان را چه كسی پر خواهد كرد. و با آنكه واجب کفایی از طرف امام(قدس سره) عزیزمان است پس تكلیف بر گردن تمامی كسانی است كه قدرت دارند و میتوانند به جبهه بیایند... اینك پدر و مادرم بر شما وصیتی دارم كه هرگز در شهادت فرزندتان ناراحت نباشید و گریه و زاری نكنید كه شهید عزاداری نمیخواهد و شهید پیرو میخواهد. باید راه شهید را ادامه داد تا این خلأ كه شاید از شهادت شهید به وجود آمده، پر شود.
برادران عزیز و با غیرتم میدانم كه شما هیچوقت و در هیچ زمان راهی جز راه امام(قدس سره) عزیز كه همان راه اولیا و ائمه معصومین(علیهم السلام)است، نمیروید ولی سعی كنید كه در این راه ثابتقدم باشید كه انشاءالله هستید. از خداوند متعال برای شما خواهان موفقیت و استواری در این راه هستم. خواهران عزیزم از شما میخواهم اگر چه برادر خوبی برای شما نبودم اینجانب را حلال كنید. شما نیز سعی كنید با تربیت فرزندان خود به طور صحیح و اسلامی آنان را طوری بار آورید كه در آینده بتوانند باری از دوش این امت اسلامی را بدوش خود بكشند و انجام وظیفه كنند …
اما شما ای امت حزبالله و همیشه در صحنه! شما ای راستقامتان تاریخ، همیشه و در همه حال در صحنه حاضر باشید كه حضور شما در صحنه موجب یاس و نا امیدی ابر جنایتکاران از شما میشود راهی جز راه امام(قدس سره) نروید كه همان راه حق و حقیقت است كه با رفتن در این راه انسان میتواند به سعادت ابدی و جاودانه ابدیت برسد. بكوشید و با فرستادن فرزندان خود به جبهه دین خود را ادا كنید تا انشاءالله بتوانیم كربلا را آزاد كنیم و همگی به زیارت سالار شهیدان حسین بن علی(علیهماالسلام) برویم و بعد از كربلا انشاءالله به قدس برویم ولی به فرموده امام(قدس سره) (ما باید قدس را آزاد كنیم ولی بدون نجات عراق نمیتوانیم). خدایا مرا ببخش كه چه گناهانی مرتكب شدم. خدایا مرا ببخش كه با زبانم حرفهای لغو زدم. خدایا مرا ببخش كه با پاهایم كه به من عنایت فرمودی به سوی گناه رفتم. خدایا مرا بیامرز كه با دستانم مرتكب جرم و اشتباه شدم. خدایا رستگارم كن كه محتاج توأم و آنی و لحظهای مرا به خودم وا مگذار. خدایا تو شاهد باش كه فقط به خاطر تو در این راه گام برداشتم. و از هیچکس به جز تو امیدی ندارم." مصطفی سلطانی".
در ضمن در صورت شهادت، جنازه اینجانب را در كنار برادران شهید صفائی و صمدی به خاک بسپارید و جنازه اینجانب باید از سپاه پاسداران تشییع شود و در صورت بودن امامجمعه، نماز را امامجمعه بخواند.
مصطفی در اول شهریور 1344 در روستای خراوند از توابع شهرستان خمین دیده به جهان گشود. حضور او و اصولاً هر فرزند ذکوری در خانواده کشاورز مژدهای بود برای پدر، لذا اصغر با خوشحالی تمام از تولد فرزندش با هر چه در توان داشت در یک خانواده مذهبی و کمتوقع به پرورش فرزندش مشغول شد و در این بین نباید از تربیت نیکوی او توسط مادر نیز غافل باشیم.
با ورود به سالهای تحصیل، عازم مدرسه شد و دبستان و راهنمایی و دبیرستان را با موفقیت پشت سر گذاشت. همزمان در رشته ورزشی فوتبال فعالیت میکرد. هنوز 16 ساله نشده بود که شور نوای کاروانی به سرش افتاد. کردستان نا آرام بود و ارتش متجاوز صدام به ایران یورش آورده بود. مصطفی خیلی زود تصمیمش را گرفت با خانواده مشورت کرد، دل کندن از پسر دشوار بود اما راضی بودند به رضای خداوند متعال، پس رخت جانبازی بر قامت تازه جوانشان کردند و او را راهی جبهههای نبرد نمودند. آغاز حضورش آغازین روزهای سال 1361 بود و شهادتش بیست و پنجمین روز از آبان 1361 در عملیاتی بزرگ به نام محرم و این زمانی بود که محمد نیز عازم جبهه شده بود، محمد برادر مصطفی دو سال از او کوچکتر بود و با فاصله سه ماه بعد از مصطفی به شهادت رسید .اما مصطفی که بسیجی گردان امام رضا(علیه السلام) بود، در عملیات محرم مفقود شد. همرزمانش شهادتش را دیده بودند با این حال در معرکه خبری از پیکرش نبود پدر و مادرش سالها چشم انتظار بودند تا سرانجام در پانزدهم شهریور 1377 پیکرش در دشتهای خوزستان شناسایی و در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد