بسم الله الرحمن الرحیم
)إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ). در حقيقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به بهاى اينكه بهشت براى آنان باشد، خريده است.
پس برای صیانت و حفاظت از اسلام مقدس باید از بذل جان و مال هیچ دریغ نكرد كه منطق قرآن هم همین منطق هست. این منطق همان منطق امام حسین(علیه السلام) است.
او که تا سر جان مقاومت كرد و مرگ با عزت را بهتر از زندگی دانست و او آموزگار من است و این آموزگار است كه در میدان جنگ به نماز میایستد و هدف از جنگ را احیاء نماز میداند و ما سربازان روحالله(قدس سره) برای دفع تجاوز و تعدی و برای حفظ ولایتفقیه با الهام از همین فرامین مقدسه به جبهه حق علیه باطل میرویم و از اسلام حفاظت میكنیم.
اینجانب علی سلمانیان وصیت خود را با یاد الله و به امید فرج حضرت ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و طول عمر برای امام(قدس سره) امت و فتح و ظفر برای رزمندگان اسلام مینویسم. امیدوارم بتوانم در این قدمی كه برداشتم خالص و بدون هیچگونه ریا بوده باشد و در این بین با نثار خون ناقابل خویش نهال اسلام را آبیاری و به وظیفه شرعی و قانونی خود عمل كرده باشم ) فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحًا .... ).[1] و این ندای قرآن است كه سوگند به مجاهد كه به صبحگاهان بر دشمن یورش میبرند و گرد و غبار میانگیزند و در محاصره میگیرند اكنون كه ما اعجاز خداوندی را در جبههها لمس میكنیم و دشمن زبون و رو به زوال را مشاهده میكنیم چه بیمی از مرگ در سبیل الله داریم كه خدا میگوید: ) إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا).[2] این شخص حقیر همواره از ملت شهیدپرور مسلمان ایران خواستارم كه پشتیبان ولایتفقیه بوده ... و اما سخنی با خانواده. بله پدرم نصایح تو همواره در گوش من است كه مرا ترغیب میكردی به راه خیر به راه اسلام و اما مادرم از زحماتی كه برای من متحمل شدی متشكرم و مرا امیدوارم ببخشی و عفوم كنی. از شما خانواده میخواهم كه بر مرگ من بیتابی نكنید. همواره سرافراز باشید كه از خانوادهتان شهید دادهاید. من از شما میخواهم اموال مرا در راه خیر به مصرف برسانید و خمس آنها را بپردازید و مرا در صورت امكان در قم و اگر نشد در شهابیه دفن نمایید. خداوند اطاعت از فرامین مقدسه اسلامی را بر همه ما ارزانی بدارد. والسلام علی من تبع الهدی.
1. سوره عادیات، 3.
1. سوره حج، 38.
روستازادهای دلاور شیرمردی که نان حلال خورده بود و بر سفرهای ساده و صمیمی روستایی استخوان ترکانده بود، مردی از دیار دلاوران از دسته رادمردان ایرانزمین، کسی که چون مهتاب چهاردهمین شب ماه تابید و راه تیره و سیاه زندگی را برای نسل خود و نسلهای آینده روشن کرد. او نیز چون دیگر دلاوران ایرانزمین راه سعادت را طی کرد و به شهادت رسید. او راه درست زندگی را به همه نشان داد و با جانش نقشی از عشق بر صفحه روزگار کشید.
شهید والامقام علی سلمانیان رادمردی که در زمان جنگ تحمیلی در راه دفاع از میهن اسلامی ایران جان شیرین خود را فدا کرد و در این راه بزرگ به شهادت رسید.
در سال 1341 در روستای زیبای شهابیه از توابع شهرستان خمین در استان مرکزی دیده به جهان گشود. او روستازادهای دلیر بود که در کنار مردم سادهدل و مهربان روستا زندگی کرد. او در خانوادهای مؤمن و متدین متولد شده بود و در کانون پر مهر خانواده مهربانی و تدین را یاد گرفته بود و آنها را در زندگیاش به کار میبست. نامش را «علی» گذاشتند تا رادمردی و غیرت را از امیرمؤمنان حضرت علی(علیه السلام) بیاموزد و در راه دین مرید ایشان باشد. ایمان و دینداری از همان کودکی در وجودش رخنه کرده بود و علی از همان زمان با عشق به دین آشنا شد.
روزهای زیبای کودکی را در کنار اعضای مهربان خانواده سپری کرد و در سن هفت سالگی وارد دبستان شد از کودکی بسیار باهوش و با ذکاوت بود و به درس خواندن علاقه زیادی داشت و هنگام رفتن به دبستان با اشتیاق زیادی وارد مدرسه شد. او دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. علی در تمام دوران تحصیلش به شکلی رفتار میکرد که همه دوستان و معلمانش از او راضی و خوشنود بودند و بسیار دوستش داشتند. علی از کودکی هم مهربان و با محبت بود و رفتارش به گونهای بود که هرگز کسی را از خود نمیرنجاند و کسی را دلخور نمیکرد. همین ویژگیهای زیبایش او را لایق شهادت کرد. شهید علی سلمانیان در زمان جنگ تحمیلی به عضویت سپاه درآمد و برای حفظ و حراست میهن به سمت جبهههای نبرد راهی شد و پس از 5 ماه نبرد دلیرانه با دشمن هنگامی که به عنوان معاون گروهان در گردان امام حسن(علیه السلام) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهماالسلام) خدمت میکرد، در بیست و چهارم تیرماه سال 1361 در پاسگاه زید عراق در حین عملیات رمضان با اصابت ترکش به شکم به درجه رفیع شهادت رسید و پیکر مطهرش سالها مفقود بود و پس از تفحص در چهاردهم شهریورماه سال 1377 در گلزار شهدای شهابیه به خاک سپرده شد.