آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و جهاد نمودند در راه خدا با جانها و مالهایشان، آنان بزرگترین مقام و مرتبه را نزد پروردگارشان دارند و افراد رستگار پیروز، همینان هستند.
جز او خدایی نیست، همهچیز هلاک و نابود شوند مگر ذات او، حکومت، ویژه اوست و به سوی او مراجعت خواهید نمود.
ای شرق و غرب مگر نمیدانید که ما شاگردان مکتب حسینیم(علیه السلام)؟
مگر نمیدانید که حسین(علیه السلام) به ما چه آموخته است؟ به ما درس شهادت آموخته است. آری؛ درس شهادت.[1]
1. یادنامه شهدای سال اول دفاع مقدس قم، ص ۱۵۲.
شهید محمد سلیمانی در بیست و نهم دیماه سال ۱۳۳۶ در یکی از روستاهای شهر ساوه چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در روستا گذراند و سپس به اراک مهاجرت کردند. سال اول ابتدایی را در اراک به پایان رساند و سال دوم و سوم را در آشتیان گذراند و از آن پس، بقیه تحصیلات خود را در شهر قم ادامه داد. از ۱۲ سالگی در بجا آوردن نماز دقت و مراقبت داشت و هر هفته برای اقامه نماز، به مسجد جمکران میرفت.
او بسیار دلیر بود و در فعالیتهای انقلابی شور و اشتیاق فراوانی داشت و به رفت و آمد و ملاقات با روحانیون و افشاگری جنایات رژیم میپرداخت؛ تا جایی که خواهرزادهاش را به مدرسه فیضیه برد و آثار تیراندازی ایادی رژیم را به همگان نشان میداد.
مادر شهید درباره او میگوید: وقتی میخواست به تظاهرات برود، غسل میکرد و با لباس کهنه از خانه خارج میشد. وقتی پرسیدم چرا لباست را عوض میکنی؟ محمد پاسخ میداد: مگر امام حسین(علیه السلام) موقع شهادت پیراهن کهنه بر تن نداشت؟ با اطلاع یافتن از جریان شهادت مظلومانه آیتالله سعیدی، محمد بیش از پیش در درگیریها و تظاهرات خیابانی شرکت کرد و اوج نفرت و انزجار خویش را نسبت به رژیم ابراز داشت.
او در سال 1356 در رشته زیستشناسی دانشگاه اراک مشغول به تحصیل شد و همچنان در کنار تحصیل، به فعالیتهای خود ادامه میداد. او اعلامیههای امام(قدس سره) را از منزل آقای پسندیده تهیه و توزیع میکرد. در این رابطه یکی دو بار تحت تعقیب قرار گرفت و محل مسکونی وی توسط نیروهای ساواک شناسایی و مورد بازرسی قرار گرفت که با هوشیاری او و خارج کردن به موقع اسناد و مدارک از محل، مدرکی به دست ساواک نیفتاد.
سال ۱۳۵۷ با پیروزی انقلاب اسلامی، دور جدیدی در مبارزات شهید آغاز شد. او در تهران جزو استقبالکنندگان از امام(قدس سره) امت بود. اکثر دوستان وی یا به شهادت رسیدند و یا مفقودالاثر و جانباز شدند. محمد برای چند تن از دوستانش که برای ادامه تحصیل به خارج رفتند، دائماً کتابهای مذهبی میفرستاد.
در سال ۵۹ که دانشگاهها تعطیل شدند، محمد در سپاه اراک مشغول به کار شد. او در دفع حملات اشرار مسلح در جبهههای کردستان، حضوری فعال داشت. آخرین بار در تاریخ ۵/۷/۱۳۵۹ به منطقه جنوب اعزام شد.
او در تاریخ ۵/۹/۱۳۵۹ (شب عاشورای حسینی(علیه السلام))، در حالی که از ساختن سنگر اجتماعی فارغ شده بود و همراه دوست و همرزمش شهید داود مجیدی فر برای آوردن آب از سنگر خارج شده بود، با اصابت خمپاره دشمن در کنار رود خروشان بهمنشیر در آبادان به فیض شهادت رسید و روح پاکش به آسمان سعادت پر گشود. این شهید عزیز در گلزار شهدای شیخان قم به خاک سپرده شد.