در اولین روز از فروردینماه 1343 در تهران متولد شد. آنها از اهالی خنداب در استان مرکزی بودند. پس از مدتی با خانواده به شهر آبا و اجدادی بازگشتند و با برادران و پدرش در مزرعه کار میکردند. عباس فقط تا کلاس دوم راهنمایی تحصیل کرد. ایشان احترام زیادی برای پدر و مادرش قائل بود و سعی میکرد هیچوقت آنها را از خود نرنجاند. نمازش را هیچ موقع ترک نمیکرد. اخلاق نیکو و کمک به همنوعان از ویژگیهای بارز او بود. هنگامی که زمان خدمت سربازیاش فرا رسید، جهت انجام وظیفه شد و پس از گذراندن یک دوره آموزشی دو ماهه در تهران برای دفاع از کشور و مردمش به عنوان سرباز در گردان 127 از لشکر 28 کردستان عازم مریوان شد. بیش از یک سال در منطقه غرب کشور خدمت کرد و سرانجام هنگام درگیری با نیروهای عراقی در دشت توتمال مریوان بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. پیکر مطهر سرباز شهید در شهر خنداب واقع در استان مرکزی به خاک سپرده شد.
خاطره:
روزی که عباس میخواست برود از ما خداحافظی کرد و رفت. ما دنبال او رفتیم و او سوار اتوبوس شد. موقعی که من به داخل اتوبوس رفتم او از روی صندلی بلند شد و اشک در چشمانش حلقه زده بود و دست بر گردن من انداخت و گریه کرد و خداحافظی کرد و گفت: پدر! من باید بروم، تو ناراحت نباشی و از مادر و بچهها مواظبت کن و توکلت به خدا باشد. آنهایی که رفتند جبهه، برادرهای من هستند. من نباید آنها را تنها بگذارم، شما خیالت راحت باشد. او رفت و دیگر نیامد. یک روزی که من در خواب بودم به خواب من آمد و گفت: پدر چرا اینقدر ناراحتی مگر از دست من راضی نیستی؟ گفتم: عباس این چه حرفی است که تو میزنی من از دست تو راضی هستم انشاءالله خدا نیز از دستت راضی باشد.