بسم الله الرحمن الرحیم
) فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا).[1]
پس بايد كسانى كه زندگى دنيا را به آخرت سودا مىكنند در راه خدا بجنگند و هر كس در راه خدا بجنگد و كشته يا پيروز شود به زودى پاداشى بزرگ به او خواهيم داد. درود پاك خدا بر سید المرسلین خاتم النبیین، حضرت محمد بن عبدالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و خاندان مطهر ایشان و سلام و درود بر حضرت روحالله خمینی(قدس سره) بزرگ و تمام شهدا در راه حق و همچنین سلام و درود بر تمامی رزمندگان این جهادگران حق و پویندگان راه الله و دلاوران زمان و تمامی اسرای عزیز و همه خدمتگزاران به انقلاب و اسلام و قرآن و ایران. سلام و درود بر شما ملت شهیدپرور قهرمان و بالاخره سلام و درود بر پدر و مادر عزیز بر برادران و خواهران و مادران و خویشان. اكنون كه قلم بر روی كاغذ بردهام تا وصیتم را بنویسم غرق در شادی و معنویت هستم ولی به فكر اعمال گذشتهام كه میافتم آن زجرهای فراوانی كه به پدر و مادر و کسانی دیگر دادهام آن گناهانی كه در خفا كردم و آن کارهایی كه خلاف شرع بوده و من انجام دادهام وجدانم را ناراحت میكند و انگار صدایی به گوشم میرسد كه میگوید: تو بنده گنهکاری هستی و خدا تو را نمیبخشد. بارالها، ایزدا، پروردگارا، عاجزانه از تو میخواهم از سر تقصیرات من درگذری و گناهان مرا ببخشی.
مادر عزیزم! خواهشی كه از شما دارم این است كه برایم دعا كنی و از خدا بخواهی كه مرا از گروه شهدا قرار دهد و همچنین مرا حلال كنی چون خداوند فرموده: اگر پدر و مادر از فرزند راضی نباشند من هم راضی نیستم. مادرم در مرگ من صبور باش و همین طور كه در این آیه شریفه میفرماید ) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ).[2]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد از شكيبايى و نماز يارى جوييد زيرا خدا با شكيبايان است. آری مادرم خداوند متعالی زمانی كه انسان را میآفریند و پس از زمانی كه عمر او به پایان میرسد، جان او را میگیرد و بالاخره دیر یا زود همه انسانها باید بروند ولی چه بهتر كه با این همه نعمت كه به ما عنایت فرموده در راه خودش این جان ناقابل را فدا كنیم. مادر عزیزم! مكرر از خدا بخواه این هدیه ناقابل و این امانتی كه به دست شما سپرده بود، بپذیرد و در گروه شهدا قرار دهد.
پدر عزیزم از زجرها و زحماتی كه برایم كشیدید و هیچگاه نتوانستم جبران كنم، خیلی ممنونم و عاجزانه از تو میخواهم كه مرا حلال كنی و صبور باشی و هر چه بیشتر ثابتقدم و استوارتر راه شهیدان را ادامه دهی. پدر و مادرم! در زندگیام علاوه بر اینكه جبران زحمات شما را نكردم بلكه کارهایی كه بر خلاف میل شما بود، میكردم و از این بابت خیلی زجر میكشم، شما را به خدا قسم میدهم این لحظه آخر مرا حلال كنید و برایم دعا كنید تا خدا گناهان مرا بیامرزد.
برادران عزیز! در طول عمر خود نافرمانیهای زیادی از شما كردهام انشاءالله به بزرگی خودتان میبخشید و مرا حلال میكنید و امیدوارم پس از مرگ من همان طوری كه پیش از انقلاب تا به حال در راه خدا گام برداشته بودید و قاطعانه جلو دشمنان اسلام میایستادید بعد از من استوارتر و قاطعانهتر باشید كه خدای ناكرده اسلام در خطر نیفتد و خون این شهیدان عزیز از بین نرود.
خواهرم پس از من بیصبری نكن و صابر باش كه خداوند صابرین را دوست دارد.
مبادا با بیصبری خود دل دشمنان اسلام را شاد كنی البته من اطمینان كامل به شما دارم كه شما هر کدامتان به مانند زینب(B) هستید. پدر و مادر و برادرن عزیزم و خواهرم از شما میخواهم كه از تمام اقوام و دوستان برایم حلالیت بطلبید.
ملت عزیز و شهیدپرور ایران! از شما میخواهم دنبالهرو راه شهیدان باشید و این انقلاب عزیز را به ثمر برسانید و در همه حال و همیشه یار و یاور امام(قدس سره) عزیزمان باشید و همیشه بعد از نمازهایتان دعا به جان رهبر عزیز این پیر جماران بكنید.
آری تا آنجا كه میتوانید در جلسات دعا شركت كنید كه ما هر چه داریم از این دعاها داریم. همانطور كه امام(قدس سره) عزیزمان میگوید: آنچه سبکبار میكند انسان را از این ظلمتكده بیرون میكشد و نفس را از آن گرفتاریها و سرکشیها خارج میكند، این ادعیه است كه از ائمه(علیهم السلام) وارد شده است.
از شما خانواده عزیزم میخواهم تا آنجا كه برایتان مقدور است در جلسات دعا شركت كنید و به یاد من هم باشید و برایم دعا كنید تا انشاءالله خداوند این بنده حقیر و گنهکار و همچنین همگی شما را بیامرزد.
سینه تنگم مجال آه ندارد جان به هوای لب است و راه ندارد
گر من سیهرو شدم غلام تو هستم خواجه مگر بنده سیاه ندارد
خوشا دردی كه درمانش تو باشی خوشا راهی كه پایانش تو باشی
والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته.
1. سوره نساء، 74.
1. سوره بقره، 153.
شهید والامقام محمد سلیمی مردی دیگر از تبار رادمردان این سرزمین، کسی که در راه امام(قدس سره) و انقلاب و برای آزادی و سربلندی ایران عزیز کوشید و جان خود را در طبق اخلاص نهاد و به درگاه خدای متعال هدیه کرد. و چه معامله زیبایی که حضرت حق دنیای فانی را خریدار شد و سعادت اخروی در دنیای باقی را نصیبشان گرداند. چرا که خوب میدانست مردان خدا تنها در راه رضای خداوند قدم بر میدارند و برای رضای خدای متعال میکوشند. تا به رستگاری برسند. و بار پروردگارا چه سعادتی بالاتر از این که آدمی در راه رسیدن به تو جان ناقابل خود را فدا کند و تو خریدار تمام کم و کاستیاش بشوی؟
شهید محمد سلیمی در اولین روز از مردادماه سال 1340 در تابستانی که خورشید سخاوتش را بر ایرانیان عرضه کرده بود و گرمای آن زمین را فرا گرفته بود در آغوش مادری مهربان و دلسوز پا به عرصه هستی نهاد. در دامن مادرمهربان و پدری زحمتکش رشد کرد و روزهای خوش کودکی را پشت سر گذاشت. خندههای شادمانه و صدای کودکانهاش هنوز هم در کوچه باغهای زیبای محلات کنار عطر گلها میپیچد و او را در یادها و خاطرات زنده نگه میدارد.
روزهای رفتن به مدرسه که فرا رسید، شور و اشتیاق فراوانی داشت چرا که از همان کودکی باهوش و با ذکاوت بود و به درس خواندن علاقه زیادی داشت. دوران دبستان و راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و پس از آن وارد دبیرستان شد. هنگامی که به دبیرستان رفت، پدر و مادر بسیار خوشحال بودند و به او افتخار میکردند. محمد با تمام وجود درس خواند و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد.
وارد جوانی شده بود و در خیاطی کار میکرد. جوانی خوشرو و مهربان که آرزوهای زیادی را در سر میپروراند و برای رسیدن به آنها اشتیاق فراوانی داشت. اما زمانی که جنگ ایران را فرا گرفت دیگر تحمل نداشت و به سمت جبهه شتافت. در لباس بسیجی گردان ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهماالسلام) قرار گرفت و برای دفاع از کشورش پیشقدم شد. و پس از یک ماه نبرد دلاورانه در هجدهم اسفندماه سال 1364 در منطقه فاو عراق در عملیات والفجر 8 با اصابت ترکش خمپاره به قلب رئوفش شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکرش در زادگاهش محلات به خاک سپرده شد.