وقتی که دشمن خونخوار، نسلکشی و جنگی نفرتانگیز و نابرابر میان پارههای داغ سرب و تن بیدفاع مردم بر پا کرد. چه بسیار مردمان و شهرهایی که با فرو افتادن بمب و موشک با خاک یکسان شدند؛ ولی پرچم ایران اسلامی به دست رزمندگان غیور، بر تارک آسمان آبی کشور همچون همیشه در اهتزاز باقی ماند و جوانان وارسته، با نثار جان در حفظ حریم و آزادی کشور کوشیدند.
یکی از این جوانان دلاور، غلامعلی سوارآبادی بود که در اولین روز از شهریورماه سال 1336 در خیابان نیروی هوایی، خیابان مدرس در شهر اراک، در کانون گرم خانوادهای دیندار و عاشق اهلبیت(علیهم السلام) ، دیده به جهان هستی گشود. چهره دلنوازش، لبخند امید و عشق را بر لبان پدر و مادرش جاری کرد و کامشان را به حلاوت حضورش آمیخت. پس از دوران ابتدایی، درس را رها کرد تا یاریگر خانواده در امرار معاش باشد. پس به کارگری مشغول شد. در سالهای انقلاب و مبارزه علیه شاه، در صف اول مبارزه بود. هنوز شیرینی پیروزی در کام مردم خوش ننشسته بود که جنگی نابرابر به ایران تحمیل شد و حزب بعث به خیال تصرف هفت روزه ایران، به مرزهای کشور هجوم آورد.
او به عنوان بسیجی و نیروی مردمی دل به دریای جنگ و دفاع از میهن اسلامی زد و زن و زندگی را رها کرد و راهی جبهه شد. تحت امر لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهماالسلام) بود و از همین طریق به جبهه اعزام شد. تا سرانجام در برگریزان عمر دنیوی، در دوازدهمین روز از اردیبهشتماه سال 1365، در منطقهی فکه، بر اثر اصابت تیر به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای اراک به خاک سپردند.