شهید حسین سوختهدل از تبار شهیدان گلگونکفن شهرستان اراک است که در سال 1341 در دامان پر مهر خانوادهای ساده و سنتی و مقید به اصول و عقاید مذهبی در روستای بغدادی اراک دیده به جهان گشود. با توجه به محدودیت امکانات در روستا تا پنجم ابتدایی تحصیل کرد و پس از آن علاوه بر کمک به پدر و مادر در امر کشاورزی و دامداری در کارخانهای به شغل جوشکاری نیز اشتغال ورزید. دوران طفولیت در خانوادهای مستضعف زندگی را به سختی گذراند. نوجوانی را بعد از دبستان مدتی مریض بود و بعد توان کار کردن را نداشت و زندگی را به سختی میگذراند. جوانی را با مقداری نیرومند شدن به آهنگری پرداخت و مدتی در طرح توسعه آلومینیومسازی و بقیهاش را در ماشینسازی پارس با حقوق نسبتاً کمی مشغول كار بود.
از خصوصیات شهید كلام نافذ، روحیه همیشه شاد و شوخ او بود و سعی داشت كه كسی را از دست خود ناراحت نكند. اولین مبارزات را در اول انقلاب با رفتن به راهپیماییها و با پخش پوسترهای انقلاب آغاز کرد. مدتی را هم در كمیته امور صنفی، از طرف شركت ماشینسازی پارس مشغول كار بود.
از ایمان و اعتقادی راسخ و استوار برخوردار بود و در بسیج و هیئتهای مذهبی فعالیتهای چشمگیری داشت. به ادای نماز به صورت جماعت تعلق خاطر فراوان داشت و در نیکی به دیگران همواره پیشقدم بود. برای دفاع از میهن و ارزشهای اسلامی و انسانی به عنوان سرباز ژاندارمری به جبهههای جنگ تحمیلی اعزام شد. و پس از تجربه بیست بهار در بیست و پنجم آذرماه 1361 در منطقه سرو - مریوان هنگام درگیری با اشرار و گروهکهای ضدانقلاب جان به جان آفرین تسلیم نمود و به موهبت عظیم شهادت نائل آمد. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.
خاطره:
برای آخرین بار كه وارد مسجد ده شد، به مرخصی آمده بود. نگاهی به عكسهای شهدا كرد و رنگش سفید شد و از مسجد خارج شد. من بعد از مدتی دنبالش رفتم، دیدم سرش را بر دیوار پشت مسجد گذاشته و گریه میكند و به من گفت: در دعای كمیل، از خدا بخواه كه مرا به آرزویم كه شهادت است، برساند.
حسین به مصطفی بغدادی گفت: فكر میكنم آخرین بار باشد كه من زنده، برمیگردم و امیدوارم كه شهید شوم و مرا در كنار دیگر برادرانم به خاك بسپارند؛ چون من دیگر طاقت دیدن این صحنهها را ندارم.