بسم الله الرحمن الرحیم
)الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ).[1]
كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداختهاند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند...
این وصیتنامه بعد از چند روزی كه در سنگر بودم به فرا رسیدن وقت مناسب نوشتم و از آنجا كه امر واجب بر هر مسلمان است لذا تصمیم به انجام آن از چندی پیش گرفته بودم ولی با یاری خدا در تاریخ 15/07/59 این را نوشتم.
من از همگی كسانی كه به آنها بدی كردهام خواهان بخشیدنم را دارم. من از اینكه دین خود را نسبت به مكتب و مردم و جامعه خوب انجام ندادهام، شرمندهام. من از اینكه نتوانستهام از دستآوردهای انقلاب خوب پاسداری كنم، شرمندهام و من از اینكه قدر این امام(قدس سره شریف) را نداشته و ندانستهام، شرمندهام و از خداوند تبارك و تعالی و كسانی كه اینجور مسائل به آنها مربوط میشود، خواهان عفو میباشم. من از اینكه نسبت به همسنگرانم كوچك و ضعیف از لحاظ ایمانی هستم، شرمندهام و من از آنهایی كه در جبههها بودن و معلول شدند، شرمندهام كه نتوانستم قدر آنها را بدانم و امیدوارم كه مرا ببخشند.
و من از اینكه مادرم نتوانستهام كه زحمات شما را شما كه من سراغ ندارم، فداكارتر و متعهدتر نسبت به مسئولیت مادر بودن و نه تنها مادر بودن بلكه مسئولیت پدر بودن را هم به عهده گرفتی و ستم دیدی و ستم کشیدی در آن دوران كه هیچکس كسی را درك نكرده و فقط خود را میدیدند ولی من نتوانستم حتی یك صدم زحمات شما را جبران كنم، امیدوارم مرا ببخشید. مادرم این را بگویم كه اگر ظلم و ستم بر جامعه حاكم باشند همیشه شما مادران ستم خواهید دید و یك ستمکش دوران خواهید بود ولیكن مادر این ندای الله 13 سال پیش بلند شد كه شاید زیر ستم درونی و برونی بود و مدت كوتاهی هم عملی شد ولی بعداً آن را با هزاران جوسازی منحرف نمودند و تا اینكه دوباره ستم و ظلم با لباس حق حاكم شدند و آنهمه خونها و شكنجهها و اسیریهای مهر اسلام را از دید مردم دور نمودند تا اینكه بعد از نسلها به ما رسید حالا ما هستیم كه باید انتخاب كنیم یا ظلم را یا سعادت را برای انسانیت مادرم دعا كن كه من شهید حقیقی در قرآن میگوید، باشم. مادرم اگر شهید بودم قول میدهم كه در آخرت جبران كنم. مادر از اینكه من در پیش شما نیستم ناراحت نباشید زیرا ) إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ).[2]
و اگر جسد من پیدا نشد ناراحت نباشید.
ما زنده به آنیم كه آرام نگیریم موجیم كه آسودگی ما در عدم ماست
در پیش خدا هستیم مادرم این را بگویم كه در مكتب ما شهادت ناراحتی ندارد زیرا كه انسان به سعادت مطلق میرسد، انسان تكامل پیدا میکند. باید آنها ناراحت و گریان باشند كه همه چیز را در قالب مكان و زمان دنیا میدانند باید آنها گریه كنند كه زندگیشان پشت و بیارزش حتی كمتر از سرمایه یا یك آلت دست مانند ابزار و میبینیم كه چگونه آن را یعنی سرمایه و ابزار را با تبلیغات و یا ظاهرسازی به مردم كرده دنیا تلقین نمودند و متأسفانه هم در كشور ما کمی چنین ندایی را سر میدهد ولیکن بعضی از آنها مغرض و بعضی ساده، مادرم مسئولیت سنگین است از مردم حقیر و برده جهان گرفته تا خونهایی كه در راه این هدف ریخته شده از قانون بندی زندگی و.....بخش اسلام گرفته تا اینكه شکنجهها و رنجهای پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تا امامان(علیهم السلام) و شهید شدن آنها و مسئولیت اینكه باید این ندا را به گوش نسلهای بعد رساند و لیاقت آن را داشتن و این آگاهی کمی که نسبت به این مسائل دارم مرا ملزم میسازد كه در سنگر، در سرما یا گرما باشم و در سنگر باقی بمانم. مادرم آرزو دارم كه بتوانم شما را نزد مادرمان خدیجه كبری(B) و فاطمه زهرا(B) روسفید گردانم و امیدوارم كه در پیش شهیدان صدر اسلام گرفته تا به حال روسفید باشم انشاءالله.
1. سوره توبه، 20.
1. سوره بقره، 156.
شهید سهرابی مقدم در سوم تیرماه ۱۳۴۱، در روستای میشیجان از توابع خمین به دنیا آمد. در سن 7 سالگی وارد دبستان شد در همان کودکی پدرش را از دست داد و تمام بار مسئولیت پرورش او بر عهده مادرش بود و الحق این شیر زن ایرانی در پرورش او با تمام توان کوشش کرد تا دوران دبیرستان با فداکاری مادر، رنج از دست دادن پدر بر او آسان شد. با آغاز حرکتهای انقلابی مردم در سال 57 داود به صف مبارزان پیوست و از همان دوره جوانی با حضور در راهپیماییها و مجالس انقلابی وارد عرصه انقلاب شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ابتدا در کمیته انقلاب و سپس در سپاه پاسداران به فعالیت ادامه داد. با ورود به سال 1360 به دلیل علاقه به فراگیری علوم حوزوی برای ادامه تحصیل راهی حوزه علمیه قم شد ولی با بالا گرفتن کار جنگ مجدداً به سپاه بازگشت و از این طریق به مناطق جنگی اعزام شد. یکی از دوستانش از او سؤال کرد چرا در حوزه نماندی و به جبهه آمدی شهید پاسخ داد: هر چند آنجا هم کارمان پاسداری از دین و انقلاب بود ولی احساس کردم امروز حضور در جهاد لازم است. شهید سهرابی مقدم در سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و نکته بارز در عروسیاش پوشیدن لباس سبز پاسداری بود و پس از چند روز از ازدواجش راهی خط مقدم جبهه شد. پاسدار رشید اسلام در دوم فروردینماه ۱۳۶۱ با سمت معاون فرمانده گروهان در تیپ 7 ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در منطقه سوسنگرد بر اثر اصابت گلوله به سر به شهادت رسید. اینک پس از سالها او در گلزار شهدای زادگاه حضرت امام(قدس سره شریف) در کنار هزار شهید این شهر نماد آزادی و آزادگی است.