بسم الله الرحمن الرحیم
( إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ).[1]
در حقيقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به بهاى اينكه بهشت براى آنان باشد، خريده است. همان كسانى كه در راه خدا مىجنگند.
با درود و سلام به پیشگاه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حقش امام خمینی(قدس سره) بتشکن زمان و با سلام و درود بر شهیدان حق و حقیقت از قیام حسین(علیه السلام) تا قیام خمین از قیام خمین تا قیام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف). اینجانب ناصر عزیزیان خدمت پدر و مادرم سلام میرسانم و از خداوند میخواهم به سلامت باشند.
خدمت برادران و خواهران سلام میسانم، خدمت همه فامیلها سلام میرسانم و از همه شما میخواهم که از این حقیر درگذرید و مرا حلال کنید. پدر و مادر عزیز که برای من از جانم عزیزتر بودید، از شما عذر میخواهم که نتوانستم قلب شما را شاد نگهدارم. اما شما با آن قلب مهربانتان از من حقیر درگذرید چون که من با قلبی روشن و چشمی باز راه خودم را انتخاب کردم و رفتم و از شما میخواهم که مقاوم و صبور باشید و آمدن به جبهه مرا کسی باعث نشد، این خودم بودم که وظیفه دانستم از اسلام و قرآن یاری کنم. از خداوند میخواهم که اجر عظیمی به همه شما عطا فرماید که چنین فرزندی را در راه خدا هدیه کردید و از خداوند بخواهید که این هدیه را قبول کند. و شما برای من خیلی زحمت کشیدید و از شما میخواهم که راه مرا ادامه بدهید و همیشه از اسلام یاری کنید و امام(قدس سره) را همیشه بعد از نماز دعا کنید و او را فراموش نکنید و اگر من شهید شدم مرا در بهشت شهدا خمین به خاک بسپارید و از خداوند میخواهم که ما را از صالحین قرار بدهد و همه ما را آمرزیده رستگار کند. در آخر از خداوند عمر طولانی برای رهبر عزیز خواستار هستم.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(قدس سره) را نگهدار - رزمندگان اسلام را نصرت عطا بفرما.
وصیتنامه برادر حقیر شما از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام)، گردان روحالله(قدس سره).
آدرس - خمین روستای کندا، منزل عزیزیان.
1. سوره توبه، 111.
از کودکی صبور و مهربان و شکیبا بود. با تمام وجودش معتقد بود آدمی هر کاری را که انجام میدهد، فقط باید در راه رضای خدا باشد و بس. او در تمام طول زندگیاش فقط خدا را میشناخت و رضایت او را در تمام امور در نظر میگرفت و همین امر باعث میشد تا خداوند مهرش را به دل همه دوستان و آشنایان بیندازد.
خوب میدانست رضای خداوند در هر چیز که باشد، رضای بندگان خدا را در پی خواهد داشت و سعادت و خوشبختی را به دنبال خواهد آورد. همین عقاید زیبایش او را به راه درست زندگی راهنمایی کرد و در نهایت به اوج سعادت و افتخار دست یافت.
شهید والامقام ناصر عزیزیان، شیرمردی دلاور که در زمان جنگ تحمیلی برای دفاع از میهن اسلامی خود به صورت داوطلبانه راهی جبهههای نور علیه ظلمت شد و با تمام توانش در مقابل دشمن متجاوز ایستادگی کرد تا زمانی که به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید ناصر عزیزیان در 1344 در روستای زیبای کندا از توابع شهرستان خمین در استان شهیدپرور مرکزی در خانوادهای مؤمن و انقلابی که مهر اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) را در دل میپروراندند، دیده به جهان گشود. او در خانوادهای مؤمن و متدین متولد شده بود و از همان کودکی با احکام و فرایض دینی آشنا بود.
در سن هفتسالگی وارد دبستان شد و تا پنجم ابتدایی درس خواند اما پس از آن به دلیل فقر مالی خانواده و مساعد نبودن شرایط برای ادامه تحصیل، نتوانست درس بخواند و در همان زمان درس خواندن را رها کرد.
پس از اینکه درس خواندن را کنار گذاشت، برای کار و فعالیت در کارگاه بافندگی به تهران مهاجرت کرد و مدتی را در تهران بود تا اینکه صدای انقلاب مردم در گوش جهان طنینانداز شد و او نیز چون دیگر مردم هوشیار، آگاه و بینای این سرزمین در زمان انقلاب اسلامی در تظاهرات و راهپیماییهای علیه رژیم ستمشاهی شرکت میکرد و تلاش میکرد تا نقشی در این امر مهم داشته باشد.
ارادهاش محکم و پولادین بود و هیچچیز نمیتوانست مانع او شود. جوانی مؤمن و متدین و مهربان و شکیبا بود که برای آزادی و آبادی این سرزمین تلاش میکرد. زمان جنگ تحمیلی فرا رسیده بود و او نیز مانند دیگر غیور مردان این سرزمین لباس بسیج به تن کرد و راهی جبهههای نبرد شد.
او مدتی را در جبهه بود و سرانجام در 14/8/1362 در منطقه پنجوین در عملیات والفجر 4 با اصابت ترکش به دست و سینهاش به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در گلزار شهدای خمین آرام گرفت. پدرش نقی در بمباران هوایی شهر خمین در سال 1365 به شهادت رسید.