اولین روز از اسفند ماه 1340، در خانوادهای مسلمان، از اهالی شهر اراک به دنیا آمد. پدرش نظامیبود و در پرورش امیر به عنوان یک مسلمان معتقد از هیچ کوششی فرو گذار نکرد. دوران کودکی را در کنار خانواده به تحصیل پرداخت. از هفت سالگي علاقه شديدي به جلسات قرآن و فرا گرفتن مسائل ديني داشت و به همین منظور به مسجد محل میرفت. امیر به قدری به یادگیری قرآن علاقهمند بود که اگر پدرش در محل خدمت بود، از مادر خواهش میکرد که اجازه دهد، او تنها در جلسات حاضر شود. نوجواني مهربان و بيآزار بود و با بزرگتر از محترمانه و با كوچكتر از خود با خوشرویی برخورد میکرد. او همیشه قبل از طلوع خورشید براي نماز بيدار ميشد و حتی قبل از رسیدن به سن تکلیف نماز صبحش قضا نشد.
با رسیدن به دوران نوجوانی شور انقلابی او را به راه پیماییهای ضد رژیم پهلوی کشاند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در آستانه جوانی حضورش در مسجد پر رنگتر شد و بیشتر وقت خود را در مسجد میگذراند. با شروع جنگ وقتی خبر سقوط خرمشهر را شنيد مانند شيشهی سنگ خورده، از هم پاشيد و بلند بلند گريه ميكرد و ميگفت خوب بود كه امام(قدس سره) حكم جهاد ميداد تا نفسی براي رژيم بعث عراق نمیگذاشتیم. از آن موقع دائم هواي جبهه را در سر داشت.
بالاخره تحصیلاتش در رشته اقتصاد به پایان رسید و پس از دریافت دیپلم، راهی خدمت سربازی شد. لشکر 77 خراسان ارتش جمهوری اسلامی به عنوان مکان خدمت او معین شد و بلافاصله پس از دوره آموزشی، برای دفاع از کشور که از ماهها قبل آرزوی آن را داشت، عازم منطقه جنگی جنوب شد. نزدیک به یک سال در مناطق جنگی حضور داشت. سرانجام در حین انجام ماموریت، در عملیات محرم، ترکشهای دشمن بعثی سر او را هدف گرفت و خدمت سربازی را در عمل به اثبات رساند و جان خویش را در راه پاسداری از دین و کشورش عطا کرد. جوان رعنای محمدجواد، در تشییعی با شکوه توسط مردم قدرشناس، تا گلزار شهدا مشایعت شد و در کنار شهدای عملیات محرم جاودانه شد.