بسم الله الرحمن الرحیم
.... هنگامی که پیروزی به یاری خدا میرسد میبینیم که مردمان فوج فوج به دین خدا میگروند. پس استغفار کنید که خداوند توبهکنندگان را دوست دارد.
اول با شما ای پدر و مادر عزیز که خیلی برای من زحمتکشیدهاید و امیدوارم که مرا حلال کنید و از دست من راضی باشید. سعی کنید برای من زیاد گریه نکنید. برای ترس از خدا گریه کنید و از او برایم طلب مغفرت کنید. وسایل شخصی که دارم و کم هستند و من از همه آنها بریدهام عبارتند از 1 - کتابهایم، کتابهایم را به خواهرم بدهید تا بتوانند با خواندن آنها گامهایشان را استوارتر در راه اسلام بردارند و زینب(علیها السلام) گونه پیام خون شهیدان را به مردم برسانند. 2 - یک تفنگ بادی دارم که آن را به حسین و محسن پسر خالههایم میبخشم که من آنها را چون برادر دوست داشتم. وسایل کوهنوردی را نیز به آنها بدهید تا بتوانند به کوه رفته، خودسازی را شروع کنند. 3 - دیگر وسایلی را که دارم، خود پدر و مادرم درباره آنها تصمیم بگیرند. موتورسیکلتم را حتماً به برادرانی که خیلی دوستشان داشتم یعنی برادران مجاهد انقلاب اسلامی بدهید تا از کارهایی که آنها در راه خدا انجام میدهند، من هم سهمی داشته باشم. ( أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ).[1]... به غیر یاد خدا چیزی قلبها را مطمئن نمیکند. و سعی کنید همانگونه که بودهاید پیرو ولایتفقیه باشید تا خدای ناخواسته به انحراف کشیده نشوید. دیگر عرضی ندارم به جز پیروزی کلیه مستضعفین جهان و گسترش انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(قدس سره).
1. سوره رعد، 28.
شهید وحید فریدی در دوازدهمین روز اردیبهشتماه سال 1342 در روستای کرهرود از توابع اراک در خانوادهای مذهبی، دیده به جهان گشود. پدر ایشان حبیبالله کارمند بهداری شهرستان بود. او کودکی خوش برخورد بود و روحیهای قوی و اخلاقی نیکو داشت، به حدی که آشنایان دوست داشتند او را زود به زود ببینند. ورزش مورد علاقه او کوهنوردی بود. به صورت تخصصی به آن میپرداخت و اوقات فراغتش را در کوه سپری میکرد.
شهید گرانقدر، تحصیلاتش را تا سوم دبیرستان ادامه داد و بعد از آن در جریان انقلاب قرار گرفت. در زمان انقلاب علیرغم سن کم، کارش راهپیمایی و اعلامیه پخش کردن برای آگاهی مردم بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به جهاد با گروههایی منافق و ملحد در سطح شهر مشغول شد و هنگامی که توطئه به مرزها کشیده شد و آمریکا در کردستان مشغول سنگاندازی شد، برای مقابله با ضدانقلاب به کردستان مهاجرت کرد. او پس از چندی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. در 13 اسفندماه سال 1360 به صورت انفرادی و ناشناس با نیروهای بسیجی به جبهه رفت و میگفت: در جبهه هر چه ناشناستر باشی بهتر میتوانی خدمت کنی. از خصوصیات اخلاقی ایشان میتوان به سر به زیر بودن، جسارت و زیرکی او اشاره کرد. همچنین ایشان بسیار خوش برخورد بودند. وحید در پشت جبهه به عنوان مربی آموزش نظامی خدمت میکرد و هنگامی که به عنوان فرمانده دسته در گردان چهارده معصوم(علیهم السلام) از تیپ 8 نجف اشرف به منطقه جنگی رفته بود در چهارم فروردین 1361 در عملیات فتح المبین در رقابیه بر اثر اصابت گلوله به سرش به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.