رفتم که از کوثر عشق شراب نوشم رفتم که دیبای شرف بر تن بپوشم
مهربان مادرم.
وصیتم به تو این است که فرزندانت را آنچنان تربیت کنی که فقط در راه الله بروند و بدان که اجر تو بیشتر خواهد بود خداوند هر کس را دوست میدارد و میخواهد به او کرامت کند و او را ترفیع درجهای بدهد او را با سختیها از قبیل نقصان مال یا مریضی یا با گرفتن عزیزی و یا ... او را میآزماید مادر امیدوارم که ما از این امتحان روسفید در آییم و تو هم نزد پروردگارت سربلند باشی و در اینگونه امتحانها موفق باشی. پس چندان ناراحت نباش که خداوند خود صبر میدهد. نمیگویم گریه نکن اما مادر گریهات طوری نباشد یا در محلی نباشد که دشمن را شاد کند.
پدر ارجمندم!
در راه خدا اسماعیلهای خود را آماده کن. مبادا اگر فرزندت در راه الله حرکت کرد و شهید شد، غمی به چهرهات بنشیند. شادان باش و بدان که شهادت یک از اعضا خانواده باعث سربلندی و عزت خانواده میگردد.
برادرانم!
سعی کنید درک کنید راه خدا بهترین راههاست، پوینده و کوشنده این راه باشید و الا پشیمان میشوید اسلحه من و دیگر مجاهدان راه خدا در دست شما مبادا بر زمین بماند
خواهرانم!
میخواهم همچون زینب(علیها السلام) باشید و او را بشناسید و مقلدش باشید و تحمل صبرش را در مصیبت به آن بزرگی کربلا که جلوی چشمش اتفاق افتاده، سرمشق خود قرار دهید.
والسلام.
شهید والامقام شمسالله نصیری دلاورمردی دیگر از خطه استان مرکزی. شیر مردی که نبرد و رویارویی دشمن تمام تلاشش را به کار گرفت و با تمام توانش در مقابل او ایستادگی کرد تا از مرز و بوم ایرانزمین و مردم بیدفاع آن حفاظت کند. مردی که راحتی و آسایش را تنها برای خود و خانوادهاش نمیخواست بلکه آن را برای تمام مردم ایران طلب میکرد. کسی که آرزو داشت مردم سرزمینش را در رفاه و آسایش ببیند و در این امر مهم از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.
شهید شمسالله نصیری در بیستمین روز از اردیبهشتماه سال 1343 در روستای زیبای بازنه از توابع شهرستان شازند، دیده به جهان گشود. او فرزند خانوادهای مؤمن و دیندار بود که مهر و محبت اهلبیت اسلام(علیهم السلام) را در دل میپروراندند و این محبت را به فرزندانشان نیز آموزش میدادند. شمسالله از همان کودکی عشق را آموخته بود و آن را در زندگی خود به کار میگرفت او در تمام زندگی کوتاهش عشق به معبود بیهمتا را به تصویر کشید.
او تا پایان مقطع دبیرستان درس خواند و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. در تمام دوران تحصیلش معلمها و دوستانش از او راضی بودند و اخلاق و ادبش برای همه همسن و سالانش الگوی مناسبی بود. شمسالله از کودکی در کنار درس خواندن به پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده در امور زندگی کمک میکرد و هرگز از زیر بار مسئولیت شانه خالی نمیکرد. سن کمی داشت که برای تشکیل خانواده و آغاز زندگی مشترک آماده شد و مسئولیت زندگی مشترک را به عهده گرفت. شغلش بنایی بود و با زحمت فراوان روزی حلالی به دست میآورد تا خانوادهاش را در آسایش و رفاه نگه دارد. شهید شمسالله نصیری راد مردی بود که در زمان جنگ تحمیلی لباس رزم به تن کرد و به عنوان بسیجی گردان امام حسن(علیه السلام) از تیپ 22 بدر رهسپار جبهههای نبرد شد او به مدت 5 ماه در میدان نبرد کوشید و سرانجام در بیستم اردیبهشتماه سال 1361 در منطقه عرایض خرمشهر با اصابت ترکش به سرش به قافله شهدا پیوست و پیکر مطهرش در زادگاهش - بازنه - به خاک سپرده شد.