او باید برای کمک به خانواده درس را رها میکرد. دیگر نمیتوانست به تحصیل ادامه دهد. نامش را پدر انتخاب کرده بود تا ارادتش را به امام رضا(علیه السلام) نشان دهد. محمدرضا در بیستمین روز از شهریور ماه سال 1344 در یک خانوادهی ساده و دیندار، از اهالی روستای حرآباد به دنیا آمد. پدرش مشهدی علیرضا اعتقاد داشت که انباشته شدن مال حرام در شکم کوفیان باعث نشنیدن صدای خون خدا بود و او را به شهادت رسانند. این مال حرام باعث شد که گوششان را به صدای هل من ناصر ینصرنی امام ببندند و شمشیر به روی ایشان بکشند. با این اعتقاد زحمت میکشید تا رزقی که برای خانوادهاش میآورد از هر جهتی پاک و حلال باشد. محمدرضا علوم دینی و قرآنی را از خانواده و در مسجد روستا آموخت. روزها را در کنار پدر کار میکرد. دوست داشت مطیع و کمک حال پدر و مادر باشد. فردی کوشا و فعال بود. با دیگران محترمانه رفتار میکرد.
دبستان را در همان روستا آغاز کرد و با تلاشی خوب، درس خواند. هم کار میکرد و هم درس میخواند. تا بالاخره توانست مدرک سه ساله مقطع راهنمایی را بگیرد. درست در همین روزها بود که پدرش را، پشت و پناهش را از دست داد. او و سه برادر و چهار خواهرش، سیاهپوش غم بیپدری شدند. محمدرضا، فرزند چهارم خانواده بود و میخواست مانند بقیهی فرزندان خانواده، بار نبود پدر را به دوش بکشد. از این رو درس را رها کرد و مشغول کار شد. در دوران دفاع مقدس تصمیم گرفت به جبهه برود. به عنوان پاسدار وظیفه به سپاه رفت تا سربازیاش را انجام دهد و در دفاع از میهن اسلامی قدمی بردارد. سرانجام پس از 9 ماه حضور در جبهه، در ششمین روز از مرداد ماه سال 1365، در منطقهی مهران، جام شهادت را نوشید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای اراک به خاک سپردند.