بسم الله الرحمن الرحیم
قال علی(علیه السلام):اِنَّ اللّه َ فَرَضَ الْجِهادَ وَ عَظَّمَهُ وَ جَعَلَهُ نَصْرَهُ وَ ناصِرَهُ وَ اللّه ِ ما صَلُحَتْ دُنْيا وَ لا دينٌ اِلاّ بِهِ[1]
علی(علیه السلام) میفرماید: در حقيقت خداوند جهاد را واجب گردانيد و آن را بزرگ داشت و مايه پيروزى و ياور خود قرارش داد. به خدا سوگند كار دنيا و دين جز با جهاد درست نمىشود.
با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و امید همه مستضعفین جهان و این مرد تاریخ بشریت، خمینی(قدس سره) بتشکن و با درود بر روان پاک همیشه جاوید شهیدان اسلام و همه گلگونکفنان کربلای حسینی(علیه السلام) و کربلاهای ایران اسلامی و همه رهروان راه امام حسین(علیه السلام).
اینجانب کوچکتر از آنم که بخواهم کسی را نصیحت کنم و یا چیزی را به اسم وصیت برای کسی عنوان کنم اما درد دلی چند با دوستان و آشنایان و برادران و خواهران مسلمان دارم که بر روی کاغذ میآورم. باشد که در روحیه سرشار و در قلب مهربان برادران مسلمان اثراتی مثبت داشته باشد. عزیزان من! دفتر زندگی من در دنیا به دست جنایتکاران و تجاوزگران رژیم بعثی عراق به ظاهر بسته شد و مدت 30 سال در این دنیا زندگی کردم اما لذت زندگی را وقتی فهمیدم که در مدت کمی در جبهه در کنار رزمندگان اسلام که الحق یاران با وفای امام حسین(علیه السلام) میباشند، به سر بردم و درس شهامت و شجاعت و آزادگی و آزادمردی را از این پیروان حسین(علیه السلام) آموختم و تازه فهمیدم که عمری را به بیهودگی سپری کردم. عزیزان من! این خون شهدا مسئولیتی بزرگ بر دوش ما گذاشته که تکتک ما باید به وظیفه خود نسبت به اسلام عمل کنیم. امروز در دنیای وحشی و ستمگر همه کفر در برابر همه اسلام ایستاده کشورهای ابر جنایتکار بلوک شرق و غرب برای نابود کردن جمهوری اسلامی ایران و برای آنکه جلوی انقلاب اسلامی را بگیرند، دست اتحاد به هم دادهاند اما غافل از اینکه (يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ).[2]
و اما وظیفه ما در این برهه از زمان چیست؟ وظیفه ما در مقابل امام(قدس سره) امت که جانشین به حق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دنبالهروی راه حسین(علیه السلام) میباشد، چیست؟ و وظیفه ما در قبال خون شهدا چیست؟ آیا باید خودمان را به مسائل دنیایی و رفاهی سرگرم کنیم؟ آیا باید صدای ندای مظلومانه خواهران و برادران مسلمان خود را که در دنیا زیر چکمه شرق و غرب از بین میروند، بشنویم و لب فرو بندیم. به یاد بیاورید آن زمانی را که کفار بعثی به شهرهای مرزی ما ریختند و هر کاری را که میخواستند با هموطنان ما انجام دادند و ما تا کی باید بیتفاوت نسبت به این همه مسائل باشیم؟ آخر ما که خودمان را شیعه امام علی(علیه السلام) میخوانیم همان علی(علیه السلام) که در زمان حکومتش وقتی که به او خبر میدهند به شهر انبار، سپاه کفر حمله کرده و گوشواره از گوش یک زن مسیحی ربودهاند، میفرماید: اگر مسلمانی این را بشنود و از غصه بمیرد، حق دارد. لذا امروز اسلام بیش از هر چیز احتیاج به وحدت و یکپارچگی مسلمانان جهان دارد و جبهههای جنگ نیاز مبرم به نیروی انسانی دارد. امروز حسین(علیه السلام) زمان فریاد میزند آیا کسی بود که کند یاری حسین(علیه السلام) و بیشک هر کس به این ندای حقطلبانه امام(قدس سره) لبیک نگوید، عاقبتی دشوار و مشکل و تلخی در پیش دارد. همان عاقبتی که بعد از امام حسین(علیه السلام) بر سر کوفیان آمد. عزیزان من! دنیا و مال دنیا به هیچکس وفا نکرده و نمیکند. اگر دنیا وفادار بود پیامبر اسلام(q) از ما سزاوارتر بود. اگر دنیا وفادار بود 14 معصوم(علیهم السلام) از ما سزاوارتر به این مقام بودند اما میبینید که با همه آنها جفا کرده و شما مواظب باشید که بازی نخورید و او را رها کنید قبل از آنکه او شما را رها کند و به حساب خود رسیدگی کنید قبل از آنکه ما را پای حساب بیاورند. پس حرکت کنید و چون سیل خروشان به طرف جبههها هجوم برید و شر کفار بعثی را از سر مسلمانان ایران و عراق بر طرف نماییم. امروز مسئله جنگ را به فرموده امام(قدس سره) عزیزمان در سرلوحه کارها باید قرار دهیم و یک لحظه آن را فراموش نباید کنیم که اگر خدای ناخواسته صدام پیروز شود دیگر به هیچکس رحم نخواهد کرد و روی آسایش را از همه خواهد گرفت و آن وقت است که ما هر ساعت هزار بار آرزوی مرگ میکنیم. انشاءالله با یاری خداوند و حضور شما ملت مسلمان در جبهه، کار صدام به پایان خواهد رسید و دیگر هیچ کشوری هوس جنگیدن با جمهوری اسلامی را نخواهد کرد و آن وقت است که ملت مسلمان زندگی شرافتمندانهای را در دنیا شروع خواهد کرد و چون ما به گفته امام(قدس سره) عزیزمان هر چه داریم از دعا و نوحه داریم. پس سعی شود که در مجالس دعای کمیل و روضهخوانی شرکت داشته باشیم. در مساجد حضور به هم رسانیم و نمازهایمان را به جماعت به پا کنیم و مخصوصاً در نماز جمعه شرکت مستقیم داشته باشیم. عزیزان من! از برکت انقلاب اسلامی مسئله شیعه و سنی در دنیا تا حدودی حل شده و امروز میبینیم که برادران تشیع و تسنن در یک صف واحد در مقابل دشمن ایستاده و میجنگد اما متأسفانه در بعضی نقاط هنوز مسئله همشهریگری و قوم و خویشی و هممحلی بازی به چشم میخورد که همه اینها آفت پیروزی میباشد. امیدوارم که در بین شما عزیزان این مسئله نباشد و اگر هست هر چه زودتر بر طرف گردد و شما در مقابل سختیها و گرفتاریها در برخورد با طوفانهای سهمگین روزگار شما فقط خط امام(قدس سره) و یاران او را دنبال کنید و تنها راهی که انسان را به خداوند نزدیک میکند، همین خط است. خداوندا تو شاهد باش آنچه که وظیفه ما بود، گفتیم و این کار را به دیگران واگذار کردیم.
1. كافى، ج 5، ص 8 ، ح 11.
1. سوره فتح، 10.
روستای سنجان در نزدیکی شهر اراک قرار دارد و دارای باغهای سرسبز و زیبایی است و مرمانی اصیل دارد که یکرنگیشان مثالزدنی است. اخلاق و رفتارشان اسلامی و قدمتش زیاد است. مشهدی ابراهیم روستازادهای است که در دل روستای سنجان باغداری و کشاورزی میکرد. خوشحال بود که نانش گرم و آبش سرد است و زندگی خوبی را برای خود و خانوادهاش ساخته بود. دوم مردادماه سال 1334 بود و گرمای تابستان در روستا زیاد بود و کار را در زمین کشاورزی سخت میکرد ولی با وجود درختان سرسبز و زیبای روستا نسیمی خنک به فضا را قابل تحمل میکرد. در این روز بود که خبر ولادت فرزندی سالم و صالح را به او دادند و مشهدی ابراهیم وقتی که خود را به خانه رساند با قنداقهی کودکش روبرو شد. لبها را بر گونههای لطیفش گذاشت و او را غرق در بوسه کرد.
دوران کودکیاش را در دامان پر از مهر و محبت پدر و مادرش سپری کرد و با مهربانی آنها بزرگ شد. مهربان بود و کاری، اهل تلاش بود و همراه پدر در زمین و باغ کشاورزی کار میکرد و سعی میکرد تا از تجربیات او استفاده کند. تحصیلاتش را در روستای سنجان آغاز کرد و توانست با جدیت و تلاشی که داشت دوره ابتداییاش و راهنمایی که تمام کرد، مجبور به ترک تحصیل شد.
دوران انقلاب اسلامی را با حضور در تظاهرات و راهپیماییها ندای آزادیخواهی و عدالت سر داد و خواستار سرنگونی حکومت طاغوتی بود و توانست تا با همراهی همهی مردم یک صدا این هدف را به سرانجام برسانند و موفق باشند. بعد از انقلاب به تأسیس سپاه پاسداران به عضویت این نهاد درآمد و توانست با پوشیدن لباس سبز سپاه لباس خدمت به این کشور را به تن کند. با جنگ تحمیلی به جبهههای سنندج، نوسود و جنوب کشور رفت و ماهها در خدمت جبهه بود تا سرانجام در بیست و هشتم بهمنماه سال 1364 هنگامی که به عنوان فرمانده گروهان در گردان امام حسن(علیه السلام) از لشکر 17 خدمت میکرد، در عملیات والفجر 8 در منطقه عملیاتی فاو به شهادت رسید. پیکر مطهرش را بعد از تفحص در چهاردهم شهریورماه سال 1374 به روستای سنجان آوردند و در کنار برادر شهیدش - جلال - که در سال 1366 در شلمچه به شهادت رسیده بود، به خاک سپردند.