روستای چشمه پهن از توابع شهرستان اراک، روستایی سرسبز و زیباست. مردمانش همه مهربان و میهماننواز و سفرهدار. مردمانی نوعدوست و مردمدار که در مصائب دهر، چون کوه، پشت و پناه هم بوده و از هم دستگیری کردهاند. آنان مردمانی شریف و متعهد به آیین مسلمانی و همیشه در کنار انقلاب و در خدمت امام(قدس سره) بوده و در زمان جنگ نیز شهدای زیادی را تقدیم ایران عزیز کردهاند. رمضان، کودکی را در این روستا آغاز و سپری کرد.
او در بیستمین روز از شهریورماه سال 1346 در این سامان و در دل یک خانواده مذهبی و شریف قدم به عرصهی گیتی نهاد تا نعمت زندگی را تجربه کند. از همان سالهای کودکی اهل کار و تلاش بود و زندگی را به زلف بندگی خداوند پیوند زده بود و سعی داشت تا پیروزی را از راه بندگی و مسلمانی به دست آورد. علوم دینی و قرآنی را در کانون پر مهر خانواده فرا گرفت. قد کشید و بالید تا قدم در راه مدرسه گذاشت. به دبستان روستا رفت و تا کلاس چهارم ابتدایی بیشتر درس نخواند و مجبور به ترک تحصیل شد. هر چند در خانوادهای پر جمعیت زندگی میکرد؛ ولی در کنار هم خوشبختی را تجربه میکردند و دلشان به وجود یکدیگر خوش بود.
سالهای پر خطر جنگ از راه رسید و او نیز مانند هزاران جوان و مرد این مرز و بوم در سر شوق رفتن به جبهه داشت. رمضان، با علاقهای بسیار، به عنوان پاسدار وظیفه به گردان ادوات از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) رفت تا ادای دین کند. حدود هشت ماه در جبههها حضور داشت تا سرانجام در سیامین روز از دیماه سال 1365، در حین عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای روستای چشمه پهن به خاک سپردند.