قلم قاصر میشود از نوشتن و کاغذ مات و مبهوت میماند که کدام دست جرئت نوشتن پیدا میکند، زمانی که قرار است از بزرگترین قهرمان یک زندگی نام برد. همه باید مرتب و منظم بایستند، قلم و کاغذ و کلمهها به صف باشند، همه آماده شوند که صاحب اصلی این کلمات بزرگمردی است به نام پدرم. مردی که قهرمان اول زندگی بود کسی که حضورش معنای عشق میداد و وجودش زندگی را زیبا میکرد، او همان درخت تنومندی بود که ما در سایه حضورش مینشستیم و از تمام رنجها در امان بودیم. او همان کسی بود که با حضورش میتوانستیم نفس راحتی بکشیم تکیهگاهی امن و ایمن که وجودش مایه دلگرمی بود و لبخندش خون را در رگهایمان جاری میکرد. نگاهش معنی عشق داشت و زمانی که کلید را در درب خانه میچرخاند عشق و محبت در زندگیمان سرازیر میشد. اما دست گلچین روزگار قلب ما را نشانه رفت و او را از ما گرفت. در حالی که نام و یادش تا ابد در ذهن و قلب ما ماندگار است.
شهید والامقام محمدصادق عسگری شیرمردی که در اولین روز از خردادماه سال 1328 در بهاری دلانگیز همراه با طراوت باران و همزمان با رسیدن نوبرانهها بر شاخههای درختان در روستای زیبای مراغه از توابع شهرستان ساوه در استان مرکزی متولد شد. او در خانوادهای مؤمن و مذهبی متولد شد و از همان کودکی با احکام دین مبین اسلام آشنا شد. شیرمردی که روزهای شیرین کودکی را در کنار اعضای پر مهر خانواده سپری کرد و در هفتسالگی وارد دبستان شد. او دوران ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و با اینکه به درس خواندن علاقه زیادی داشت اما به خاطر عدم امکانات تحصیلی مناسب در روستا نتوانست درس زیادی بخواند و در همان دوران ابتدایی درس خواندن را رها کرد.
محمدصادق پس از اینکه درس خواندن را کنار گذاشت، در کنار پدر و مادر زحمت میکشید تا سهمی در حل مشکلات خانه داشته باشد. از همان کودکی مسئولیتپذیر و مهربان بود. با غیرت و مردانگی فراوانش در تمام مشکلات سهیم بود. او کمکم وارد دوران جوانی شد و بنا به سنت حسنه رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد. همسری مهربان بود که پس از مدتی طعم شیرین پدر بودن را چشید. او در زمان انقلاب بسیار کوشا و فعال بود و پس از پیروزی انقلاب به عنوان پاسدار سپاه مشغول به خدمت به ایران اسلامی شد. دلاورمردی غیور بود که با ایمان راسخ در زمان جنگ تحمیلی برای دفاع از ایران اسلامی وارد جبهههای نبرد شد. او نزدیک به دو سال در جبهههای نبرد خدمت کرد و در عملیاتهای زیادی با رشادت و دلیری حاضر شد و از ایران اسلامی و مردم بیدفاعش دفاع کرد. شهید محمدصادق عسگری سرانجام در 15/3/1365 در اروندکنار هنگامی که به عنوان مسئول توزیع واحد تدارکات لشکر مهندسی رزمی 42 قدر خدمت میکرد، بر اثر اصابت ترکش به قافله شهدا پیوست و روحش آسمانی شد، در حالی که پیکر مطهرش در زادگاهش - مراغه - به خاک سپرده شد.