سلام بر انتظاری که برای شهادت کشیدی. همچون نسیم صبحگاهی در دشتها میپیچیدی و پیوسته قامت سنگین جبههها در زیر قدمهایت خم میشد و نسیم با ابری ملایم از بوی نفسهای تو پر بود. ما ماندیم در گورستان غم و تو پرواز کردی بیشکیب؛ قرارمان این نبود. میخواستم به تو برسم ولی دیگر دیر شده بود. چرا که شهادت فصلی است که در طول زندگی بشر تنها یک بار اتفاق میافتد. نمیتوان با کلماتی محدود آن همه ایمان و عشق و صفا و محبت و دوستی تو را تحسین کرد. با کلماتی چون پیمانه مگر میتوان دریایی را وزن کرد و یا چشید؟
در برگهای تاریخ، روز تولد تو را اول مهرماه سال 1349 در روستای سنجان از توابع شهرستان اراک و در خانوادهای مذهبی و روستایی ثبت کردهاند. روزگارش را به خوبی آغاز کرد و در مسیری الهی و قرآنی و اسلامی گام نهاد و توانست راههای زیادی را هموار کند و بپیماید. گاهی فقط باید رفت و ایستادن به نشانهی تسلیم و ضعف است. او میرفت تا راههای رسیدن به آسمان را جستجو کند. به مدرسه رفت و دوران ابتدایی را که پشت سر گذاشت، به کارگری رفت تا با سختیهای دنیا آزمودهتر شود. سختی روزگار را لمس کرده بود و درد مردم را بهتر میفهمید و سعی داشت تا میتواند در این راستا به آنها کمکی بکند. از زمان انقلاب شیفته امام خمینی(قدس سره) شد و با اجرای فرامینش خود را میساخت و به هدفی که در سر داشت، نزدیک میشد. در سالهای آخر جنگ بود که نوبت رفتنش به سربازی رسید و میخواست تا در میدان مبارزه علیه دشمن بعثی حضور یابد. به لشکر 21 حمزه سیدالشهدا(علیه السلام) ارتش رفت و از همین طریق هم به منطقهی غرب کشور اعزام شد. سرانجام در بیست و یکمین روز از تیرماه سال 1367 در منطقه موسیان به شهادت رسید.