«به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان»
(وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).[1]
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار بلكه زندهاند كه نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
با سلام و درود به پیشگاه حضرت آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حقش خمینی کبیر(قدس سره) و با درود بیکران به روان پاک شهیدان غرق خون کربلای ایران و با سلام و درود به رزمندگان حماسهآفرین در جبههها. ای برادران و خواهران گرامی گرچه من قابلیت وصیت کردن را ندارم اما چند جملهای برای تذکر یادآوری میکنم.
ای مردم غیور و شرافتمند! قدر این رهبر را بدانید که این رهبر نایب آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هیچ وقت او را تنها نگذارید. به پیامهای آن رهبر بزرگوار جامه عمل بپوشید و او را یاری نمائید. در نماز جماعتها و نماز جمعه شرکت کنید. مجال نفس کشیدن به منافقین و تودهایها و حزبهای کثیف ندهید، تا با این کار خود توانسته باشید به یکی از سخنان شهیدان جامعه عمل کنید. ای پدر بزرگوار و ای مادر قهرمان و ای برادران و خواهران مبارز من، اگر که من شهید شدم، برای من ناراحت نباشید و گریه نکنید گر چه دلتان میسوزد. اگر کم گریه کنید، مرا خشنود میسازید و آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را. و با این کار خود، مشت محکمی بر دهان یاوهگویان بکوبید.
به برادرانم در پایگاه توصیه کنید که با جدیت در آن سنگر مقدس کوشا باشند.
و ای خواهرانم! حجابتان را خوب حفظ کنید و به دوستان خود نیز سفارش کنید که حجابشان را خوب حفظ کنند. خواهرم حجاب تو کوبندهتر از سرخی خون من است.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(قدس سره) را نگهدار.
احمد قاسمی.
1. سوره آل عمران، 169.
شما برای این مرز و بوم ایثار و شجاعت را رقم زدهاید. خالصانه آمدهایم تا زیارتتان کنیم و با دلهای خسته اما امیدوار، خدا را در این مکان آهورایی با بغضهای شکسته فرا بخوانیم و بگوییم که شهدا! ما شما را فراموش نکردهایم... اصلاً مگر حماسه، شهادت، هویزه، طلائیه، بستان، صدای غرش توپها، حسین فهمیدهها و باکریها، چمرانها، آوینیها و ... فراموش شدنی هستند؟
شهید احمد قاسمی فرزند علی در یازدهم اسفندماه سال 1348 در تهران و در خانوادهای مذهبی و متدین پا به عرصهی ظهور گذاشت تا زمین را برای زندگی و آن هم چند صباحی انتخاب کند. او معتقد بود که ما زبالاییم و بالا میرویم و با این هدف در راه بندگی خدا کوشید تا راهی برای برگشت به ملکوت و عرش الهی پیدا کند. تحصیلاتش را از هفتسالگی آغاز کرد و تا کلاس پنجم ابتدایی بیشتر ادامه نداد و برای گذراندن امورات زندگی به کار و تلاش روی آورد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت سپاه درآمد تا با پوشیدن لباس سبز سپاه لباس خدمت به میهن و انقلاب و امنیت مردم را بر تن کرده باشد. اخلاقش اسلامی؛ مرامش اسلامی، منشش هم بر پایهی اسلام بود. او بعد از دیدن آموزشهای لازم و نظامی در معیت گردان علی بن ابیطالب(علیهما السلام) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) به جبهه رفت و پس از ماهها رشادت در بیست و چهارم اسفندماه سال 1364 در جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش به سر و سینهاش به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای اراک به خاک سپردند.