عشق واژهای بلند بالاست واژهای غریب با احساسی درهم آمیخته با جنون و دلدادگی که وقتی در جان آدمی رخنه کند، هیچچیز نمیتواند مانع رسیدن فرد به هدف والایش شود. هدفی به بلندای استقلال و به ارزشمندی آزادی. آزادی ملتی که زیر بار ستم زندگی نخواهند کرد، چه ستم داخلی باشد و بر مردم حکومت کند و چه ستم از جانب بیگانگان پا به سرزمینش بگذارد. ملتی که رادمردی در خونشان و غیرت در رگهایشان جاری است. کسانی که زیر بار ستم نخواهند رفت و بهای این آزادگی را با جان شیرین خود خواهند پرداخت. شهید علیرضا نظری تلخابی، روستازادهای دریا دل که در دوازدهم شهریورماه سال 1347 در روستای تلخاب از خطه فراهان، دیده به جهان گشود. روستایی در آب و هوای کویری اراک با خورشید سوزان در روز و ستارههایی که در شب سوسو میزنند. با مردمی که زحمتکشی با روحشان عجین شده و اغلب روزی حلالشان را از زمین میگیرند که دستهای پینهبسته و صورتهای آفتابسوخته آنها حاکی از زحمات فراوانشان است. در خانوادهای که چندین کودک قد و نیم قد در آن رشد میکرد و پدر و مادری که عشق و ایمان را در گوش آنها نجوا میکردند. تحصیلاتش را تا ششم دبستان سپری کرد و پس از آن به دلیل عدم امکانات تحصیلی ادامه تحصیل نداد. و برای کسب درآمد و یاریرساندن خانواده وارد بازار کار شد. فرزند مهربانی که حالا یاریگر پدر و مادر شده بود و تلاش میکرد تا گوشهای از زحمات آنان را جبران کند. سرباز وظیفهای که در لشکر 64 ارومیه مشغول به خدمت شد و در بیست و نهم فروردینماه سال 1367 در حین عملیات بیتالمقدس 5 در حاج عمران - عراق با اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. روحش ملکوتی شد و پیکرش در زادگاهش به خاک سپرده شد.