وقتی که به عنوان سرباز میخواست وارد لشکر 21 حمزه سیدالشهدا(علیه السلام) شود، خانواده دلشورهای عجیب داشتند. زمان جنگ بود و از ته دل راضی به رفتنش نبودند ولی با روزگار و دست تقدیر نمیشود جنگید. حسن هم به هر شکلی که بود، پدر و مادر راضی کرد. از زیر قرآن که ردش میکردند و آب بر پشت پایش میریختند، گویی که جانشان میرود.
شهید حسن عشقی فرزند حاج علی در دومین روز از شهریورماه سال 1343 در روستای رازقان از بخش زرندیه از توابع شهرستان ساوه و در دل خانوادهای روستایی و مذهبی، دیده به جهان هستی گشود. چشمش را که باز کرد، پدر و مادری مهربان و منتظر را دید که میخواستند او را در راهی بگذارند که اسلام و معرفت دینی میگوید. او را تحت تربیت خویش گرفتند و نماز را که سرچشمه پاکیهاست، یادش دادند. زندگیاش به گونهای پیش میرفت که انسانیت را معنا میبخشید و مراقب رفتار و کردارش بود.
دوران کودکیاش که به پایان رسید، برای تحصیل به مدرسه رفت و دوران ابتدایی را پشت سر گذاشت. این دوره را که تمام کرد برای کمک به خانواده به کشاورزی پرداخت.
در زمان جنگ تحمیلی برای گذراندن دوران خدمت سربازی به ارتش رفت و بعد از دیدن آموزشهای اولیه در لشکر 21 حمزه سیدالشهدا(علیه السلام) تهران راهی دزفول شد و در همان سالهای اولیه جنگ حضوری فعال داشت. تا سرانجام در بیست و هفتم فروردینماه سال 1362 در پاسگاه بیات بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر مطهرش را هم پس از تشییع در گلزار شهدای روستای رازقان به خاک سپردند تا در جوار رحمت الهی آرام بگیرد.