مادر عزیزم! تو که از شیر جانت نثارم، کردی چنین فرزندی به جامعه اسلامی تحویب دادی، نمیدانی که در پی خدا چه مقام و ارزش بزرگی داری و از شما میخواهم که خوشحال و خوشنود باشید که خداوند این هدیه را از شما قبول نمود که این موقع به اوج خوشبختی و سعادت رسیدهای و نمیدانی که شهید شدن چه افتخاری است، مأموریتی است که پیش بزرگان تاریخ بروی. بزرگانی چون امام حسین(علیهم السلام) مرد جنگ، مرد بزرگ اسلام، مردی که درس آزادی را به هر بندهای آموخت. پدر و مادر گرامیام، برای من زحمت زیادی کشیدهاید از شما طلب حلالیت دارم.
همسر مهربانم، از تو میخواهم که همچون همسران شهید، زینب(B) وار در شهادت من صبور و در تربیت فرزندانم کوشا باشی.
برادران مهربانم، راه مکتب مرا که همان مکتب امام حسین(علیهم السلام) است، ادامه دهید و حال شما ای خواهرانم! شما مسئولیتی بسی سنگین دارید و از شما میخواهم که راه زینب(B) را ادامه دهید و در شهادت من صبور و کوشا باشید و در شهادت من گریه و زاری نکنید زیرا منافقین از گریه و زاری شما لذت میبرند.
یا رب، شهیدان در شهادتها چه دیدند.[1]
1. اختران فروزان، ص ۸۹.
شهید علیاکبر حسنی در سال ۱۳۳۰ در یک خانواده کشاورز و مذهبی دیده به جهان گشود و دوران کودکی خود را در دامان پر مهر خانواده سپری نمود و پس از طی دوران کودکی پا به دبستان گذاشت و شروع به تحصیل کرد و تحصیلات خود را تا پنجم ابتدایی ادامه داد. او از همان اوان کودکی و نوجوانی به مسائل مذهبی و واجبات فردی و شرعی اهمیت میداد و در انجام تکلیف دقت میکرد. با همه مهربان بود، با ضعیفان ملایم و با دشمنان دین و انقلاب اسلامی دشمن و خشن بود. رعایت ادب و احترام به والدین و بزرگترها از خصوصیات ویژه علیاکبر به شمار میرفت. او عاشق امام(قدس سره شریف) و در جریان انقلاب اسلامی در صف قیام کنندگان علیه رژیم طاغوت بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در صف جهادگران قرار گرفت و مشغول خدمت به مردم و میهن اسلامی شد. با شعلهور شدن آتش جنگ تحمیلی در بسیج سپاه پاسداران ثبت نام نمود و در زمره عاشقان جبهه قرار گرفت و در آرزوی پرواز به جبهه رفت و عاشقانه جنگید. او عضو شورای بسیج روستای کبودکمر بود. وی در سال ۱۳۶4 در عملیات والفجر ۸ شرکت نموده و یکی از بسیجیان فاتح عملیات پیروزمند فاو بود.
آخرین بار در تاریخ ۳۰/۱۰/1365 در کنار سپاهیان محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به عنوان بسیجی گردان ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روانه جبهه جنوب شد و در عملیات کربلای ۵ همراه ۱۸ تن از جوانان دلاور روستایی خود شرکت نمود و در همین عملیات در دوازدهم بهمن ماه سال ۱۳۶۵ بر اثر اصابت ترکش به آرزوی دیرینه خود رسید و به دیدار معبود شتافت. از او دو فرزند به یادگار مانده است.