بسم الله الرحمن الرحیم
( وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ).
و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست شده بودند، منت نهيم و آنان را پيشوايان (مردم) گردانيم و ايشان را وارث (زمين) كنيم.
اینجانب رحمان نظیری در حالی که میبینم مستضعفین در زیر فشار صدامیان هستند و اسلام در خطر سلطه جهان خواران است، وظیفه شرعی خود دانستم که در جبهههای حق علیه باطل شرکت کرده و دِینی را که خدا بر دوش من نهاده است، ادا کنم.
با تو پیمان بستهام بینم تو را در کربلا ای خمینی(قدس سره)، ای امام و یاور مستضعفان.
آری، امام(قدس سره) عزیز، ما با تو پیمان بستهایم انقلاب را که تو با رهبری فاتح خود به پیروزی رساندی و آن را تداوم میدهی، ما با خون خود آن را حفاظت و امضا خواهیم کرد. ...
همه کس به هزاران دلیل میمیرد، هر کس به روشی میمیرد، هر کس به قدمی میمیرد، هر کس به بیماری طب میمیرد، هر کس با شهادت خود، خونش را در راه خدا میریزد و من این خون ناقابل خود را در راه خدا میریزم. امیدوارم که مورد عنایت خداوند قرار بگیرد. ای خمینی(قدس سره)، ای خمینی(قدس سره)، رهبر مستضعفین، ای یاور ملت ایران، ای یاور تمام مستضعفین، ای پیر جماران، امیدوارم که عمر شما به لطف خداوند متعال تا ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادامه داشته باشد و این ملت که برای اسلام برپا خاست، شما را یاری کنند.
درود بر شما، ای خمینی(قدس سره) جان، خدا یار و یاور شما باشد و دشمنان شما نابود باشند و من دست شما را از غرب کشور بوسه میزنم و امیدوارم که خداوند متعال این سلام را در سراسر جهان پیروز کند و تمام ملتها از خواب بیدار شوند و از ملت ایران میخواهم که همچنان رهبر انقلاب و اسلام را یاری کنند و برای کمبودها، ناراحت نباشند که به امید خدا اینها همه برطرف میشود و خدا خودش پشت ملت ایران است و همانطور که بود، خدا یاور تمام کسانی است که اسلام را یاری میکنند و همچنین امام(قدس سره) عزیز.
خدا یار و یاور شما و امام(قدس سره) عزیز باشد.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته. 16/8/61.
بسیجی شهید رحمان نظیری یکی از پاکباختگان بود که همراه خیل دلاورمردان این مرز و بوم عازم نبرد با جغدان شوم و بد آهنگ گردید، آنچه از وصیتنامه او هویدا است عشق توأم به معرفت عمیقی است که بیتردید سالیان درازی را به کسب آن پرداخته است.
دهمین روز از فروردینماه سال 1339 بود که کودکی در روستای سنجان از توابع شهرستان اراک و در خانوادهای مذهبی و متدین و روستایی که اهل کار و تلاش بودند، دیده به جهان هستی گشود. نامش را رحمان گذاشتند. رحمان دوران کودکیاش را در کنار خانواده سپری کرد و برای کسب علم و دانش به مدرسه روستا رفت. تحصیلاتش را در مقطع ابتدایی آغاز کرد و این دوره را به پایان برد و راهی دوره راهنمایی شد. تا کلاس اول راهنمایی بیشتر درس نخواند و به کار آزاد روی آورد و به عنوان کارگر تأسیسات مشغول به کار شد تا به اقتصاد خانواده کمک کند.
بعد از چند سال به تهران مهاجرت کرد و در آنجا کار میکرد که جنگ تحمیلی آغاز شد. به جبهه رفت و به امر امام(قدس سره) مشغول خدمترسانی به مردم و مقابله با دشمن بود. او بیش از یک سال به عنوان بسیجی لشکر 27 محمد رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در خط مقدم جبهه بود و در بیست و دوم فروردینماه سال 1362 در منطقه پیچ انگیزه در حین عملیات والفجر یک به شهادت رسید. پیکر مطهرش سالها در منطقه نبرد با دشمن مفقود بود و پس از تفحص در سال 1374 در بهشتزهرای تهران به خاک سپرده شد.