بسم الله الرحمن الرحیم
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ).[1]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد با كافرانى كه مجاور شما هستند كارزار كنيد و آنان بايد در شما خشونت بيابند و بدانيد كه خدا با تقواپيشگان است.
خدایا تو را چگونه سپاس گویم که زندگیام را در زمانی قرار دادی که شاهد پیاده شدن حکومت اسلامی باشم و مقداری از عمر ناچیزم را در زیر سایه اسلام و رهبری امام(قدس سره) و مرگم را شهادت در راه حق قرار دادی و تو را شکر میگویم که سعادت جهاد در راه خودت را که از درهای بهشت است، نصیبم کردی تا به ندای امام(قدس سره) لبیک گویم و در کنار مجاهدان فی سبیلالله باشم. خدمتگزار باشم، خدایا خاضعانه از تو میخواهم که در لحظات آخر هم از لغزشها مصونم داری و مرا لحظهای به خودم وا مگذاری و به من توفیق شناخت خودت را عطا کنی. خدایا هر کس تو را شناخت و پی به عظمت و ملکوت تو برد، دنیا برایش زندان میشود و روحش هر لحظه میخواهد از این قفس رها شود و آرزویش رهایی از بند اسارت دنیا و پیوستن به لقاء توست و آغاز شناخت تو شناخت خویشتن است و این ابتدای حرکت است و معرفت به خویشتن، آغازی است بیپایان. اسارتها حرکت است و معرفت به خویشتن آغازی است بر پایان اسارتها و رهایی از بند بندگیها و روان شدن به سوی الله و آن نقطه اوج انسانیت است و اینجاست که شهید دیگر خود را نمیبیند و دیگر دنیا را با تمام زیباییهایش زیر پای میگذارد تا به هدف نهایی خود یعنی به قرب الهی، برسد. برادرانم! عزیزانم! و ای یاران اسلام و امام(قدس سره)، بدانید که انسان به درجهای که لایق اوست، باید این زندانها را بشکند و بندها را پاره کند و خود را از وابستگی دنیا و زیباییهای آن رها سازد و باید خدا را شکر کنید از اینکه ما را از ضلالتها نجات داد و رهبری چون امام(قدس سره) راهنما و میزان برای ما قرار و خود را با او سنجید به خصوص شما برادران پاسدارم که بازوی ولایتفقیه هستید و سعی کنید که تمام کارهایتان از روی ملاک باشد و این ممکن نیست مگر اینکه در رأس تمام کارهایتان از روحانیت کمک بگیرید و این ستونهای مستحکم اسلام را برای جلوگیری از هر گونه انحرافی در رأس کارها قرار دهید تا خط سپاه که همان خطوط ولایتفقیه و خط اسلام راستین است، فراموش نشود. برادران من! روی این مسئلت تأکید میکنم، خط سپاه باید پایدار و پابرجا بماند. سپاه رسالت سنگینی به دوش دارد و شما باید این رسالت را به انجام رسانید و هر چه بیشتر خود را به روحانیت نزدیک کنید و بدانید که دیگر وعده الهی تحقق پذیرفته ... و این انقلاب ما آغازی است بر گسترده شدن حکومت اسلامی در سراسر جهان و حاکمیت مستضعفین و محرومین بر زمین و انقلاب ما اولین جرقه است که خداوند بر ما منت گذاشته است و ما را به صراط مستقیم هدایت فرموده و باید برای حفظ و صدور آن کوشش کرده و این تکه کلام برادر شهیدی که در خون خود غوطه میخورد و با کلام بریده خود میگوید: قدم پیش گذارید که پیروزی از آن ماست، به خاطر داشته باشید. حقیقت این است که انقلاب چون جریان عظیمی به پیش میرود و هر مانعی که در مقابلش بایستد میشکند. سعی کنید که در این جریان از مسیر اصلی خارج نشوید که خدا ناکرده کنار زده خواهید شد و دیگر از امت قهرمان و شهیدپرور تقاضا میکنیم که برای حفظ و حراست این انقلاب همانطور که تا به حالا ایستادهاید و چون اصحاب پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در سطر اسلام شکنجه دیدهاید و بهای گزافی به قیمت هزاران خون شهید دادهاید. در آینده هم پیش از این کوشا باشید و برای عمر امام(قدس سره) عزیزمان دعا کنید و در هر حال، دنبالهرو و پشتیبان روحانیت باشید و صبر و استقامت را پیشه خود کنید... و به ذکر خدا و نماز توسل جوئید که خدا یاور صابران است. سخن بسی دراز است اما وقت رحیل فرا رسیده و توشه راه، ناچیز. چه زیباست در راه دوست، در خون غوطهور خوردن و به معشوق پیوستن.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته.
پاسدار غلامحسین عطیفه، 27/12/60.
1. سوره توبه، 123.
شهید غلامحسین عطیفه در هفتم خردادماه 1336 در شهر اراک متولد شد. او در خانوادهای مسلمان و زحمتکش پرورش یافت از کودکی با مبانی اسلام آشنا شد به همین دلیل از نوجوانی با حکومت پهلوی مخالف بود. پس از اخذ دیپلم در رشته ریاضی در قبل از انقلاب در نیروی هوایی ارتش مشغول به کار شد اما وقتی فهمید که میخواهند او را برای آموزش به آمریکا اعزام کنند، از نیروی هوایی استعفا داد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وارد نهضت سوادآموزی شد و به مردم روستاها درس میداد. با شروع جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و مدتی در دفتر آیتالله خوانساری، امامجمعه اراک مشغول به کار بود. با جدی شدن موضوع جنگ به جبهههای نبرد حق علیه باطل شتافت. در مرحله اول حدود چهار ماه در کردستان و در جنگ با گروهک ضدانقلاب کومله حضور داشت و در مرحله دوم همزمان با عملیات مطلع الفجر، سه ماه در شیاکوه بودند.
سرانجام به همراه برادرش شهید مرتضی عطیفه در عملیات بیتالمقدس شرکت کرد و در جبهه خرمشهر در حالی که فرماندهی گروهان در گردان امام حسن(علیه السلام) از تیپ 22 بدر را بر عهده داشت، بر اثر اصابت گلوله به قلبش به شهادت رسید. دو برادر شهید در کنار هم در گلزار شهدای اراک به خاک سپرده شدند.