شهیده آزاده فلاح عراقی فرزند علینقی در بیست و پنجم اردیبهشتماه سال 1358 در شهرستان اراک و در خانوادهای مؤمن و متدین و با ادب، دیده به جهان هستی گشود. پدرش هر چند سواد آنچنانی نداشت ولی کودکانی تربیت کرده بود که اهل فضل و کرامت و ادب بودند. همه تحصیل کرده و با سواد. همه مؤدب و مومن. در این خانواده آداب معاشرت حرف اول را میزد. اخلاقی بر پایهی اسلام و احکام اسلامی. هر چند از لحظهی ولادت تا شهادت، آزاده سن و سالی نداشت ولی در همین مدت عمرش که چون عمر گل کوتاه بود و زود بهار عمرش به خزانی رسید، با ادب با خانواده و مردم پیرامونش برخورد کرد. شیرینزبان بود و از پدر و مادر به خوبی دلبری میکرد.
خواهرش میگوید: آزاده کلاس اول ابتدایی بود و تازه از مدرسه آمده بود، که خانهمان را بمباران کردند. آزاده همبازی من بود. هر جا که میرفتم مثل بچههای دو قلو بودیم. اخلاقش خوب بود. ایشان بچه زرنگ و باهوش بودند. در مدرسه ابتدایی آسیه درس خواند. دختری خوب و درسخوان که همه نمرههایش بیست بود. بچهها او را به اسم آزاده بیستو میشناختند. نگاهی نافذ و گیرا داشت. کمحرف و بسیار با حجاب، چنان محکم روسریاش را گره میزد فکر میکردیم که الان خفه میشود. با آن جسم نحیفش هر روز نانوایی میرفت، نان سنگک اندازه خوش بود. 6 عدد نان سنگک را به دستش میگرفت و به خانه میآمد. روز دوشنبه بیست و دوم دیماه سال 1365 ساعت 12:20 دقیقه ظهر آزاده با حمیرا بسیار صمیمی بودند، تازه از مدرسه آمده بودند. مادرم که از خرید به خانه برگشته بود، به آزاده گفت: برو مقداری کالباس بخر، آزاده نرفت، حمیرا رفت. وقتی حمیرا بعد از خریدن کالباس به خانه برگشته بود دیگر از خانه خبری نبود. چون با بمبهای فرو ریخته از هواپیماهای متجاوز عراقی تمام خانه ویران شد. در آن حادثه علاوه بر آزاده، خواهرانش بهاره و مژگان و برادر دو سالهشان علیاصغر و مادرشان عذرا کتابفروش کاشانی نژاد هم به شهادت رسیدند. پیکر مطهر شهدا را در گلزار شهدای اراک به خاک سپردند.