بسم الله الرحمن الرحیم
( إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ).[1]
... عزیزان صبور باشید که پیروزی نهایی نزدیک و خدا با صابران است.
با سلام و درود به حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نائب بر حقش امام خمینی(قدس سره) و تمام شهدا و اسرا و معلولین و مجروحین جنگ تحمیلی و با سلام به شما همسرم و فرزندانم که امیدوارم همیشه به یاد خدای متعال باشید. همسر مهربونم شما را نصیحت و وصیت به تقوای الهی میکنم. مرگ حق است و سؤال و جواب در قیامت حق است. انشاءالله که در بهشت هم با هم باشیم و فرزندانم را طوری تربیت کنی که آنها هم در بهشت با ما باشند. شما اخلاق و خواسته ما را میدانستی پس همان طور هم عمل کن که قرآن و خدا میگوید و مجید جان و محمد جان و ریحانه جان را وصیت میکنم که همیشه در جست و جوی راه حق و حقیقت باشند و مخصوصاً مجید جان باید از دهسالگی شروع به نماز خواندن بکند انشاءالله و مجید و محمد و ریحانه را به درسهای طلبگی بفرستید که خداوند از گناهان ما هم کم بکند و خودشان هم یک مسلمان واقعی گردند و باید به روحانی شدن افتخار کنند و بنده هم روحم همیشه به یاد شما خواهد بود و از خداوند برای شما طلب سعادت دنیا و آخرت خواهم کرد.
همسر عزیزم شما را در خانوادهام زن خوب و عفیف میدانم و امیدوارم که همیشه در خانواده ما بمانی و صبر کنی که خداوند با صابران است. بنده با این وصیتنامه که برای خود شما است، سه فقره وصیت نمودم که در سپاه ساوه خواهد بود.
و در وصیتنامه هم تذکر دادهام شما باید به مادرم که با خون جگر بنده را پرورش داده است، احترام بگذاری و همیشه او را تنها نگذاری و از اموال بنده که به ارث برای شما مانده است، ارتزاق نمایید... حتماً فراموش نکنی به فرزندان هم سفارش میکنم به او احترام بگذارند و یادگاری من به شما همان مادرم هست که به امانت به دست شما میماند.
همسر مهربانم! وسایل و ساک همراه خود را به تعاون سپاه تحویل دادهام که وصی من برادرم حسین یا ولی میتوانند از سپاه پاسداران تحویل بگیرند و به شما تحویل دهند.
از عوض بنده همه بچهها را دیدهبوسی نمایید و صبور باشید که آنها هم ناراحتی نکند و از عوض بنده از تمام خویشان و اقوام و دوستان و آشنایان و هر کسی که با ما رابطه داشته است، طلب مغفرت و حلالیت بگیرید و از قول بنده بگوئید تمام زنان حجاب را حفظ کنند که در قیامت بتوانند جوابگوی زهرای اطهر(علیها السلام) باشند. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته.
1. سوره بقره، 156.
شهید سیدعلی قاسمی در هفدهم مهرماه سال 1330 در روستای نوبران از توابع شهرستان ساوه، دیده به جهان گشود. تحصیلاتش در حد خواندن و نوشتن بود. در دامان با کرامت مادری مهربان و متدین و بر سفره طیب و طاهر پدری مؤمن به آخرین مرحله کمال که همان شهادت است، رسید و این راهی بود که نقش پدر و مادر در آن پر رنگ است تا به اسلام و انقلاب پایبند باشد و مطیع امر رهبری که برایش عدالتخواهی و آزادیخواهی را به ارمغان آورده بود.
علاقه فراوانی به انجام فعالیتهای دینی داشت و همیشه نمازش را در اول وقت و گاهی در مسجد اقامه میکرد. در مجالس و مراسم مذهبی فعالانه حضور داشت. این حضور در زمان پیروزی انقلاب بیشتر شد. از مجالس و سخنرانیها استفاده میکرد تا با افکار امام خمینی(قدس سره) بیشتر آشنا شود. بعد از سپری کردن ایام نوجوانی به عنوان راننده مشغول به کار شد. او در سال 1353 ازدواج کرد و در هنگام شهادت دو پسر و یک دختر داشت.
با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان رزمنده بسیجی از گردان ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عازم جبهه شد و پس از چند ماه حضور در خط مقدم جبهه در بیست و پنجم اسفندماه سال 1363 در ادامه عملیات بدر در شرق رود دجله عراق به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.