بسم الله الرحمن الرحیم
(وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار بلكه زندهاند كه نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
با ستایش خداوند بزرگ و عظیم میخواهم سفارشات خودم را برای پدر و مادرم و قوم و خویشانم و دوست و رفیقانم و بالاخره مردم ایران بکنم تا بعد از شهادتم خواستههای مرا مورد عمل قرار بدهند. آری خواستههایم همگی در وصف معنویات و در وصف رشادتها و شهامتها و در وصف فرهنگهاست. یعنی درخواست مادی به صورت تأکید از شما نمیکنم و نخواهم کرد.
اما 3 نوع درخواست را با تأکید و با جمله صریح و وضوح از شما خواهانم.
1- تأمین معنویات منطقه فراهان.
2- ایجاد رشادت و شهامت در مردم و بخصوص در جوانان به منظور رفتن به جبهه و جنگیدن با مستکبرین و منافقین داخلی و بخصوص کدخدایان ظالم و مالکین ستمکار در روستاها.
3- ارتباط برقرار کردن خود و همراهان خود و مردم دلیر ایران و بخصوص مناطقی که مربوط به خودتان میشود و جوانان دبیرستانی و راهنمایی با روحانیت مبارز و کوشا و فعال زیرا اگر این ارتباط بین سنگر مدرسه و سنگرهای مختلف دیگر با سنگر حوزههای علمیه برقرار شود، در هیچ زمانی منحرف نخواهید شد و ستمکاران بر شما مسلط نخواهند گردید و یک درخواست جداگانه اینجانب از حوزههای علمیه و به خصوص از حوزه علمیه آشتیان دارم و آن این است که حوزههای علمیه حتماً در مناطقی که به تعبیر امام(قدس سره) از وجود طبیب معنوی محروم هست، طبیب بفرستند و مردم را از هر گونه منحرفات مادی و معنوی نجات بخشند و به خصوص حوزه علمیه آشتیان واقع در منطقه فراهان که باید روزهای پنجشنبه و جمعه حتماً از طلبههای آگاه و هشیار را به 80 روستای این منطقه بفرستند تا هم ارتباط بین روحانیت و جوانان دبیرستانی و راهنمایی ایجاد گردد و هم از نظر معنویات روی آنها کار شود تا در آینده زیردست ابرقدرتهای جنایتکار چه شرقی و چه غربی نروند و در مقابل آنها سر تعظیم فرود نیاورند. اینکه درخواستهای اصیل من به اتمام میرسد. چندین تذکر را به پدر و مادر و برادران و خواهران خود میدهم. 1 - من از خانواده خود میخواهم که بعد از شهادت من کوچکترین حزنی و غمگینی بر چهره خود مسلط گردانند تا دشمن داخلی و منافقین داخلی و مستکبرین داخلی شاد و خندان نگردند. 2 - یک مقدار پول از برادر علیاکبر عزیزآبادی دریافت کرده بودم و یک مقدار از آن خرج گردیده است، خواهشمندم که پدر و مادرم آن یک مقدار را فراهم نمایند و روی آن مقدار مانده شده بگذارند و تحویل برادر فوق دهند و اگر نتوانستند این کار را بکنند کتابهایم را میفروشند تا با کمک پول کتابها پرداخت نمایند. 3 - پدر و مادرم و برادرانم بعد از شهادتم رابطه خودشان را با روحانیت غلیظتر بنمایند و اگر ممکن است برادران وارد حوزههای علمیه گردند و در آنجا درس بخوانند. 4 - تمام خویشاوندان و فامیلان و دوستان و رفقا تمام دلخوریهای خودشان نسبت به اینجانب ببخشند. 5 - هر گونه سوء استفاده فامیلان و خویشاوندان را از شهادت من در ادارات و جاهای دیگر مورد رضای روح اینجانب نمیباشد. 6 - نعش مرا هر کجا که مناسب و امکان بود خاک بنمایید. والسلام.
شهید علی نعمتی فشکی در یازدهم تیرماه سال 1343 در روستای شتریه از توابع شهرستان فراهان، دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در زادگاهش علاوه بر تحصیل در مزرعه کشاورزی میکرد و با تلاش مضاعف تا پایان دوره راهنمایی درس خواند.
پس از مهاجرت به شهر آشتیان برای ادامه تحصیل در رشته ریاضی ثبتنام کرد و سال اول دبیرستان را پشت سر گذاشت ولی به دلیل علاقه به فراگیری دروس حوزوی از ادامه تحصیل انصراف داد و در حوزه علمیه آن شهر مشغول به تحصیل شد.
این ایام مصادف بود با سالهای جنگ تحمیلی و علی که مانند سالهای انقلاب نسبت به اوضاع اجتماع و مردمش بیتفاوت نبود، با عضویت در بسیج عازم جبهه شد.
طلبه شهید بیش از شش ماه در مناطق جنگی حضور داشت و هنگامی که در گردان دوم پیاده در تیپ 8 نجف اشرف در عملیات مولای متقیان(علیه السلام) شرکت کرده بود، در دوم اسفندماه سال 1361 در منطقه تنگه چزابه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
پیکر مطهر شهید در منطقه عملیاتی مفقود شد و تاکنون هیچ اثری از او به دست نیامده است.