سوگند به مولایم علی(علیه السلام) که اگر تمام گلولهها و مهماتم تمام شده باشد، پیرو گفته رئیسجمهوری شهیدمان رجایی، با چنگ و دندان از کیان جمهوری اسلامی و کشور عزیزم دفاع خواهم کرد و پشت به دشمن نخواهم نمود و شما را دعا میکنم که برای پیشبرد اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران موفق باشید. و مادرم! چنانچه من به شهادت رسیدم، برای من گریه مکن؛ بلکه اگر زاری نمودی برای فرزندان گمنام و شهیدان بیمادر اشک خود را از دیده جاری بنما.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «کسی که در پی رفع حاجت برادر دینی خود قدم بردارد، خداوند بزرگ بر او ده حسنه مینویسد و به او ده درجه عطا میفرماید و از ده گناه او صرفنظر میکند و شفاعت ده نفر را از او میپذیرد».
به مادرم بگویید که اگر برای من گریه کند .......؛ زیرا جوانان عزیز اسلام در جنوب با خون خود صحرای خوزستان را آبیاری نمودهاند.
خاطره:
برادر عزیز شهیدم ویژگیهای منحصر به فرد داشت که به دو مورد آن اشاره میکنم:
- در مدت آموزشی دانشکده افسری هر گاه به مرخصی میآمد، امکان نداشت که نیمی از اوقات فراغت خود را در کنار قبور معطر شهیدان سپری نکند. بعضی اوقات که همراه وی بودم، میگفت: همنشینی با قبور شهیدان آرامش و سکینه در قلب انسان به وجود میآورد.
- یک بار که از تهران آمد، دو تا سه روز گریه میکرد و میگفت: رفتم خانه شهید رجایی و مصداق عینی تبعیت از ولایت را با چشم خود دیدم و با وجود خود لمس نمودم.
سربازان و فدائیان روحالله(قدس سره)، پیرو امام(قدس سره) عزیزشان بودند که در سختیها شکیبا و هیچگاه خم به ابروی خود نمیآوردند. خود را نوکر و خادم فقرا میدانستند. شهید عزیزمان نیز چون طعم تلخ فقر را چشیده بود، در کوران زندگی مانند آهن گداخته شده بود. زرق و برق دنیا نمیتوانست او را تحت تأثیر قرار دهد و در سختترین شرایط زندگی محور آرامش و امنیت خانواده و اقوام بود. هیچگاه ندیدم به صورت پدر و مادرم جز با خنده و تبسم به آنها نگاه کند. همیشه به خواهرانم و دیگر آشنایان میگفت: حجاب خواهران مکمل خون شهیدان است.
شهید غلامحسین قاسمی در اول شهریورماه سال 1341 در کانون پر مهر خانوادهای متدین و نیکوسرشت در روستای دمنه از توابع شهرستان خمین به دنیا آمد و پس از تجربه بیست بهار بر عرصه بیبقای خاک عروجی جاودانه یافت. تحصیلات خود را در مقاطع مختلف در اراک سپری نمود و موفق شد مدرک دیپلم را دریافت نماید. غلامحسین از زمانی که خود را شناخت، مسئولیت خانواده را به عهده گرفت. خانوادهاش از نظر مالی فقیر؛ ولی از نظر معنوی، در حد والایی قرار داشتند. جوانی وی با انقلاب و یاری و همکاری با برادران سپاه همراه بود و بالاخره به آموزشگاه افسری، ژاندارمری سابق راه یافت و با درجه کاردانی فارغالتحصیل شد. مهربان و فروتن بود. از نجابت ذاتی و فروتنی خاصی برخوردار بود و به اخلاق نیکو و رفتار شایسته آراسته بود. نوعدوستی و مسئولیتپذیری از ویژگیهای بارز این شهید بزرگوار به شمار میآمد. به شرکت در نمازهای جمعه و جماعت اصرار و تأکید فراوان داشت. پس از اتمام تحصیل برای ادای وظیفه و پاسداشت حریم دین و معنویت به جبهههای غرب کشور اعزام شد و در فرجامی خونین به تاریخ ششم خردادماه 1361 در منطقه بوکان کردستان (پایگاه قوچان) به دست اشرار به شرف شهادت نائل آمد و راه منور بهشت را رهسپار گردید. گل سرسبد خانواده و در یک کلام الگوی مجسم اخلاق، صبر، تقوا، جوانمردی، فروتنی، نوعدوستی، احترام به پدر و مادر، صله ارحام و تبعیت بیچون و چرا از ولایت بود. شهید عزیز قاسمی، مانند ارباب بیکفنش که به دست نامردمان بنیامیه، سر جدا به دیار معشوق شتافت، وی نیز در کربلای مظلومان ایران اسلامی به دست عناصر خود فروخته کومله و دموکرات در نیمههای شب در حالی که پیکر سربازان خود را در آغوش میکشید و به گفته عزیزانی که از آن مهلکه جان سالم به در بردهاند، رو به قبله ایستاده بود و گفته بود: «خدایا این قربانیان را از سرزمین امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بپذیر»به شهادت رسید؛ اما ناکسان از جنازه او هم بیم داشتند و سر او را از تن جدا کردند. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای اراک به خاک سپرده شد.