وقتی انتخاب شدی برای شهادت، دیگر فرق نمیکند در کجای این کره خاکی باشی. ای کاش شهادت قسمت ما میشد. فاضل قاسمی در اولین روز خرداد 1345 متولد شد و این تولد آغازی بود برای پیمودن راه شهادت. شکرالله چند دختر داشت و در آرزوی داشتن یک پسر بود، برای همین وقتی فاضل به دنیا آمد، روشنیبخش خانوادهاش شد. پرورش او در خانوادهای مذهبی و متدین بود و همین امر باعث شده بود از کودکی به مسجد علاقه زیادی داشته باشد. او مؤذن مسجد بود. چند دقیقه قبل از اذان آستینهایش را بالا میزد و در حالی که صدا میکرد «الصّلاهُ عَمُودُ الدّین» وضو میگرفت و اذان میگفت و برایش تفاوتی نداشت تابستان است یا زمستان.
به سربازی که اعزام شد، نوزدهساله بود. در حین خدمت سربازی، ازدواج کرد. بیشتر دوران خدمتش را در منطقه گذراند و این مدت را در جبهههای جنگ به سر برد؛ اما هیچ اتفاقی برایش نیفتاد. وقتی به زادگاهش بازگشت، در سپاه شازند ادامه خدمت میداد و هنوز پسرش محمدکاظم دیده به جهان نگشوده بود که در بمباران هوایی شهر شازند به صورت اتفاقی مقر سپاه ناحیه مورد تهاجم هوایی واقع شد و او به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر شهید را در گلزار شهدای شهر شازند به خاک سپردند.
خاطرات مرتبط با شهید:
وقتی موقع سربازی رفتن او شد، خودش ثبتنام کرد و با اینکه همه اطرافیان به دلیل تک پسر بودن او در خانواده به او سفارش میکردند که به تحصیل ادامه دهد و چون جنگ است، فعلاً از رفتن به خدمت سربازی منصرف شود؛ ولی او میگفت: «مرد آن است که الان که جامعه ما نیاز دارد، به سربازی و جنگ برود. وقتی صلح باشد و جنگی در کار نباشد، به وجود ما نیازی نیست». روز موعود، یعنی رفتن به سربازی بدون این که وسایل و مواد زیادی تدارک ببیند، فقط برای کسب اجازه از والدین و خداحافظی با آنها به خانه رفت و گفت: کسی برای بدرقه من نیاید، فقط خداحافظی کنید و برای بدرقهام نیاید.