بسم الله الرحمن الرحيم
)كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ).[1] بر شما كارزار واجب شده است در حالى كه براى شما ناگوار است و بسا چيزى را خوش نمىداريد و آن براى شما خوب است و بسا چيزى را دوست مىداريد و آن براى شما بد است و خدا مىداند و شما نمیدانید.
سپاس بيكران بر يگانه معبودى كه شايسته ستايش است انسانها، موجودات، زمين، آسمان، نجوم، حيوانات، جانوران، گياهان، و همه مخلوقات با كمال ظرافت و زيبایى عقل هر بشرى را به تعجب وا داشته و پروردگارى كه هر كس كه او را شناخت طاقت دورى او را نداشته كه معشوقان براى رسيدن به او راه جهاد و در نهايت شهادت را براى پيمودن ره صد ساله راه نزديكترى را نشان داد و همان مسجود كه بندهای از خاك آفريد كه بر همه مخلوقات چه جهان غيب و چه اين جهان توانست افضل شود كه در رسولان صفات هر يك را داشته و با يقين، اخلاص، عشق، و نيروى فرقان چنان بالا میرود كه مقربترين ملائك يعنى جبرئيل از بالاتر رفتن عاجز است.
پس شهادت میدهم كه تنها و يگانه پروردگار عالم، خداوند من است و اكمل جهانيان محمد رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و فرستاده اوست و قرآن كتاب هدايت بشر براى رسيدن به هدف است و على(علیهم السلام) جانشين آن رسول و يازده امام ديگر امامان(علیهم السلام) من بوده و اميد شفاعت آنان به من روحيه و اميدى ديگر بخشيده و هم اكنون با نهايت شرمسارى از پروردگارم كه در اين چند سال عمرم گناهان فراوان مرتكب شدهام و او مرا در پرده ستاريت خود میپوشانيد و به سوى راه و صراط مستقيم هدايت نمود، سپاسگزارم و اميدوارم كه شهادت آن فوز عظيمی كه نصيب هر كس نميشود، نصيب من بنمايد. وقتى انسان فكر میكند كه براى چه زنده و زندگى میكند ظاهراً وقتى فكر كنيم زندگى، زندگى حيوانى میباشد. خوردن، خوابيدن، زندگى براى بسيارى از انسانها يك اتلاف وقت است. میخوريم تا زنده باشيم و كار میكنيم تا نانى بدست آورده و بخوريم. به همين ترتيب به دور يك محور تهى میگرديم تا به كى؟ اين دنيا درست همانند كشتى طوفان زدهای باشد كه هر آن احتمال نابودى آن با سرنشينان میرود و چه جاى افسوس است كه مسافر آن حتى به جاى فكر چاره، مشغول عيش و نوش میباشد. پيامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: دنيا مردم را به خود مشغول كرده است و آدميزاد مثل كرم ابريشم بر خود میتند تا اين كه يك دفعه متوجه میشود در قبر قرار گرفته. پس حال كه اين گونه است، دلبستن به اين سراى نا پايدار چيزى بس ابلهانه است. حال كه اين موقعيت خوب پيش آمده و درهاى بهشت از سر تا سر اين مملكت پر نور نعمت الهى فراوان میباشد پس بكوشيم تا توشهای براى آن روز پر ترس و هولناك كه به تعبير قرآن كودكها را پير میكند، بر داريم.
باید امام(قدس سره شریف) امت، اين آيت خداوند را كه براى هدايت فرستاد، قدر بدانيم و دعايش كنیم و در انجام راهنمائيها و پيامهاى پيامبر گونهاش سستى نورزيم. سعى كنيم همه اعمالمان را حتى كارهاى روزمرهمان را براى خدا خالص كنيم كه خدا در روز قيامت به فريادمان برسد.
خانواده عزيزم، اميدوارم كه در صورت شهادتم خيلى ناراحت نشويد چون اولاً همه از خداييم و به سوى خدا میرويم و ثانياً من كه بايد بميرم پس چه بهتر كه به جاى تصادف و ديگر مرگهاى عادى با افتخار براي اسلام و مملكت فدا شوم. من و امثال من بايد شهيد شويم تا آينده بماند. دانشآموزان عزيز، انشاالله حداكثر كوشش خود را براى فرا گرفتن علم بكار ببنديد ولى بايد اين فراگيرى دانش همگام با رشد دينى مذهبى اسلامی باشد و علم بدون معنويات هيچ است و هميشه حامی اين حكومت قرآنى در ايران بوده و تا آخرين قطره خون براى اين آرمان فدا شويد. در پايان اين حقير عاجزانه از كليه دوستان و آشنايان طلب عفو و بخشش میكنم و از خانواده محترم خواهش میكنم هيچ گونه چيزى از بنياد شهيد دريافت ننمائيد. در غير اين صورت من راضى نخواهم بود. دعاى هميشگى امت حزبالله فراموش نشود.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمينى(قدس سره شریف) را نگهدار.
عباس حسنى فرد.
18/12/63.
2. سوره بقره، 216.
شهید عباس حسنیفرد کوچک بود اما بزرگ مرد بود. مثل مردانی که با شجاعت ایستادند و به پاسداری از حقیقت پرداختند. ابدیت آیینهای بود در پی شرویش که آنها را تنها در شهادت میافت. او نوجوانی بود که شانزده بهار، سبز زیست و سرخ رفت. بیقرار بود مثل کبوتر مهاجر. آمده بود برای رفتن نه برای ماندن. در سال ۱۳۴۷ در شهرستان مذهبی ساوه متولد شد. در هفت سالگی به دبستان رفت و تحصیلاتش را تا سوم دبیرستان ادامه داد. در جامعه حضور فعال داشت با توجه به این که در سنین نوجوانی قرار داشت، در راهپیماییها و تظاهرت فعالانه شرکت داشت و با توجه به این که جنگ تحمیلی مدتی بود که آغاز شده بود علاقه بسیاری جهت شرکت در نبرد اسلام علیه کفر داشت. از سوی بسیج به پادگان آموزشی اعزام شد و پس از 45 روز آموزش به جبهه رفت. او در گردان حضرت ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عاشقانه جنگید و بالاخره در بیست و چهارم اسفند ماه سال 1363 در منطقه شرق دجله در حین مصاف با مزدوران بعثی عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر شهید را در زادگاهش به خاک سپردند.[1]
1. اختران فروزان، ص ۸4.