بسم الله الرحمن الرحیم
(إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ).
بر خود وظیفه دانستم که چند جملهای به عنوان وصیتنامه روی کاغذ بنویسم وصیتم را با نام خداوند و با سلام و تحیت فراوان به سرور و سالار شهیدان شروع میکنم. خدایا خدایا از تو میخواهم اگر عمرم میخواهد چراگاه شیطان شود، عمرم را کوتاه و شهادت در راه خودت قرار بده. هرچند که من لیاقت شهید شدن را ندارم. خدایا ایمانم را به بالاترین درجه ایمان و یقینم را به کاملترین درجه یقین برسان، خدایا ما الآن در زمانی قرار گرفتهایم که تمام مستکبران و زورمندان تاریخ بر علیه انقلاب اسلام کمر بستهاند و قصد از بین بردن انقلاب و اسلام را دارند. خداوندا تو شاهدی که این روزها کاروانی در حرکت است میروند تا پای بر فرق مستکبران و زورمندان تاریخ بگذارند. میروند تا سرنوشت جامعه بشریت را به دست بگیرند. آری میروند تا عاشورا را به تمامی گستره زمان و کربلا را به سراسر پهنه زمین بکشانند و طنین پر خروش نور آفرین کُلُّ یَومٍ عاشورا کُلُّ اَرضٍ کربلا را در تاریخ جاودان سازند. میروند تا رسالت حماسه حسینی را برای انسانها بازگو کنند. یعنی به آنان بیاموزند که فضیلت و کرامت انسانی در عبودیت خداوند عزت و سربلندی است نه در بند مستکبران و زورمندان. خدایا اینها میروند تا بگویند جهاد عقیده است، جهاد فلسفه و ارزش مبارزه در راه خدا و بگویند جنگیدن در راه خدا جز کرامت و رستگاری چیز دیگری نیست.
ای ملت عزیز و ای جوانان به دنبال این کاروان حرکت کنید که پیروزی با کمک خداوند نزدیک است. نکند بدون عذر شرعی در این کاروان شرکت نکنید که روز قیامت نمیتوانید جواب خداوند و خون شهدا را بدهید و اطاعت از ولایتفقیه را بر خود واجب بدانید و از جان و دل به دستوراتش عمل کنید تا هم در دنیا رستگار شوید و هم در آخرت. در آخر از دوستان و کسانی که این حقیر را میشناسند حدود 40 چهل روز روزه قضا دارم در صورت امکان قضای آن را بجا آورید. انشاءالله امیدوارم که تمام دوستان و آشنایان این حقیر را ببخشند و از آنها طلب حلالیت میجویم و از همه شما التماس دعا دارم.
مادر عزیز من در طول عمرم نتوانستم به شما خدمت بکنم امیدوارم که انشاءالله مرا ببخشید. پیام به خواهرانم این است که در حفظ حجاب خود کوشا باشند چون حجاب شما یک مشت محکمی است بر دهان دشمنان انقلاب و اسلام، پیام به بستگانم این است که انشاءالله از ولایتفقیه پیروی کنند و نسبت به مسائل جنگ بیتفاوت نباشند و در هیچ موقع از صحنه بیرون نروند. از همه شما التماس دعا دارم.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(قدس سره) را نگه دارد. 18/11/64.
شهید علی نعیمی، در پانزدهم اردیبهشتماه سال 1343 در روستای گل زرد از توابع شهرستان شازند، در خانوادهای مذهبی و متدین و روستایی که اهل کار و تلاش بودند، دیده به جهان هستی گشود. از همان ابتدای ولادت تحت توجه و تربیت خانواده قرار گرفت و در دامان پر از مهر و محبت پدری و مادری دلسوز و فداکار به تعلیم و آموزش قرآن و نماز پرداخت و توانست این دوران را به خوبی پشت سر بگذارد. هفت ساله که شد برای کسب علم و دانش به مدرسه رفت و تا پنجم ابتدایی به تحصیل ادامه دهد و چون از سایه پر مهر پدر محروم بود، مجبور به ترک تحصیل شد. از نوجوانی شروع به کار کرد تا در امرار معاش خانواده سهمی داشته باشد. او زمانی که در پیش خانواده بود بسیار با محبت و مهربان بود و با مادرش به خوبی برخورد میکرد و از او اطاعتپذیری داشت و وظیفه فرزندیاش را به خوبی انجام میداد. در سالهای جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی و سپس عضو رسمی سپاه بارها به جبهه اعزام شد و در آخرین مرحله هنگامی که در گردان علی بن ابیطالب(علیهما السلام) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) خدمت میکرد در و بیست و هشتم بهمنماه سال 1364 در منطقه فاو عراق در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در زادگاهش به خاک سپردند.