ستوان یکم شهید سید اعلا مقدسی در روستای سنجان از توابع شهرستان اراک متولد و دوران تحصیل ابتدائی و متوسطه را تا کلاس نهم ادامه داد. به علت گرفتاری مالی و کمک به خانواده به عنوان کارگر وارد ماشینسازی اراک شد و در ضمن کار به تحصیل نیز مشغول شد. پس از آن که دیپلم گرفت به دلیل قبولی در دانشکده افسری از ماشینسازی استعفا داد و وارد دانشکده افسری شد. او از استعداد خارقالعادهای برخوردار بودند. علم و عرفان را در وجود خود متبلور نموده و مصداق بارز زاهدان شیر و شیران روز بودند و تسلط خاصی به زبان انگلیسی داشتند و پس از ورود به دانشکده افسری از عناصر مذهبی دانشگاه برای پاسخ گوئی به هل من ناصر امام(قدس سره) عزیز بود. سه سال در دانشکده افسری بود و با شروع انقلاب به صف مردم مبارز پیوست. پس از گرفتن لیسانس با اخذ درجه ستوان دومی مدتی در شیراز بود و سپس در لشکر 58 ذوالفقار مشغول به خدمت شد. در سال 1359 ازدواج کرد و هنگام شهادت دو پسر داشت. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و تا زمان شهادت چند مرحله در خط مقدم جبهه حضور داشت. سید پس از ماهها خدمت به دین و میهن سرانجام در بیست و ششم فروردینماه سال 1362 هنگام حضور در جبل فوقی جواز ورود به بزم (عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).[1] در عملیات والفجر یک دریافت نمود.
پدر شهید میگوید:
در سال 1360 هنگامی که شهید سید اعلا مجروح شده بودند، به تهران رفتم. این عزیز را در بیمارستان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بستری نمودند و در جریان انتقال مجروحین مردم خدا جوی و ایثارگر تهران استقبال چشمگیری داشتند و در بین این استقبالکنندگان پیرزنی بود با لباسهای مندرس که از مجروحین دیدار مینمود سید گفت: چطور میشود که ماند و از این مردم دفاع نکرد.
1. سوره آل عمران، 169.