بسم الله الرحمن الرحیم
... ( إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ).[1] ...
... ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مىگرديم ....
با سلام و درود بر بزرگ پاسدار اسلام سالار شهیدان سرور آزادگان حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام). سلام بر آن آقایی که راه چگونه زندگی کردن و چگونه مردن را به ما یاد داد. با سلام و درود بدان حسینی(علیه السلام) که فرمود .... با سلام و درود بر منجی عالم بشریت حضرت بقیهالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با سلام به پیشگاه دادگستر جهان نابودکننده ظلم و ظلمت در هم کوبنده ظالمان در صحنه گیتی امید شیعیان و مستضعفان جهان. با سلام و درود به سلاله پاک پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نایب بر حق حضرت ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بنیانگذار جمهوری اسلامی غمخوار ظلم کشیدهها و نقطه امیدی برای بیپناهان جهان حضرت امام خمینی(قدس سره). (إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ).[2] خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده ... در مکتبی که حسین(علیه السلام) رهبر آن است و آنچنان حماسه میآفریند ما دیگر چه بهایی به خون خود میتوانیم بدهیم. مگر خون ما از خون علیاکبر(علیه السلام) رنگینتر است؟ مگر جوانی ما از حضرت قاسم بن الحسن(علیهما السلام) مهمتر است؟ در مکتبی که علیاکبرها(علیه السلام) و قاسمها(علیه السلام) برای دین خدا باید فدا شوند برای ما دیگر جایی نیست ..... حالا چند جمله خصوصی. پدر جان در سپاه اسمم را برای زمین نوشتهاند اگر توانستی زمین را بساز و پناهگاهی برای پسرم درست کن تا فکر نکند که پدر ندارد. از کسی طلبکار نیستم و فکر نکنم به کسی هم بدهکار باشم. البته اگر کسی اظهار داشت که طلب کار است، به او بدهید. در ضمن اگر همسرم رفت، سد راه او نباشید و از وسایل زندگی که دارم هر چه خواست ببرد، بگذارید ببرد... در پایان از پدرم تقاضا دارم که از تحصیل برادرانم کوتاهی نکنی، بگذار تا فرزندانت افرادی با سواد بشوند. آنها را کمک کن تا به جایی برسند که خدمتگزار اسلام و امت اسلامی باشند.
دیگر چیزی به نظرم نمیرسد.
این وصیتنامه را با آزادی کامل و صحت و عقل نوشتهام. 13/6/1365.
1. سوره بقره، 169.
2. سوره توبه، 111.
شهید علی مقدسی پور، در ششم شهریورماه 1342 در روستای تپه مولا از توابع شهرستان ملایر در خانوادهای مسلمان و متدین به دنیا آمد. دوران کودکی را در کنار خانواده به تحصیل و کار اشتغال داشت. و پس از آن برای ادامه تحصیل به خانه برادرش در شهر تهران رفت. او ضمن درس خواندن بعد مدرسه کار میکرد و کارهایی مثل فروشندگی و کارگری ساختمان را تجربه کرد. در آن سالها ایشان علاوه بر کار و درس در فعالیتهای اجتماعی و راهپیماییها نیز شرکت میکرد.
بعد از پیروزی انقلاب در ارگان انقلابی کمیته به فعالیت و خدمت مشغول شد و نزدیک به یک سال در کمیته تهران فعالیت میکرد. پس از آن و بعد از تشکیل سپاه به زادگاهش بازگشت و به عضویت این نهاد انقلابی درآمد. در سال 1362 به سپاه اراک منتقل و از طریق آن سپاه چندین بار به جبهه اعزام شد. علی در سال 1364 ازدواج کرد و هنگام شهادت یک پسر داشت. سرانجام هنگامی که به عنوان پیک ستاد لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) در شلمچه خدمت میکرد، در بیست و هفتم دیماه 1365 در عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش به پا و سرش به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید پس از تشییع در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.