بسم الله الرحمن الرحیم
( إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ ).
در حقيقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به (بهاى) اينكه بهشت براى آنان باشد خريده است. همان كسانى كه در راه خدا مى جنگند و مى كشند و كشته مى شوند (اين) به عنوان وعده حقى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست. اکنون بشارت بر شما باد که با خدا دوستی کردهاید و این پیروزی بزرگی برای شما میباشد. حمد و سپاس رب العالمیان؛ خونبهای شهیدان، فریادرس مستضعفان که باب جهاد را بر من گشود و به من لیاقت شرکت در جهاد که در واقع همان پاسخ مثبت به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین(علیه السلام)، که اکنون از گلوی فرزندش امام(قدس سره) امت بیرون میآید، را پیدا کردهام و خداوند در این جهاد بر من منت نهاد تا توانستم به شهادت برسم؛ انشاءالله که مورد قبول خداوند باشد. السلام علیک یا اباعبدالله، سلام بر تو ای مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ای کسی که در شبها به سنگرهای سربازانت سرکشی میکنی و در حین شهادتشان بر بالین سرشان حاضر میشوی. .... و شما ای خانواده عزیزم و ای برادرانم و خواهران عزیزم از اینکه زحمت بسیار کشیدهاید و مرا بزرگ کردهاید و به من جان دادید که در این جهاد شرکت کنم و در آخر هم به شهادت که مایه مباحات شما باشد برسم، بسیار تشکر میکنم و از شما میخواهم که اگر من نتوانستم در این چند سال برادر خوبی برای شما باشم، مرا ببخشید و حلال کنید. اگر جنازهام به دست شما رسید شما نباید ناراحت بشوید، زیرا اگر برادرتان را در راه خدا قربانی کردهاید نباید منتظر جنازهاش باشید.
استغفار از گناهان و دعا را فراموش نکنید؛ زیرا استغفار باعث میشود که انسان به یاد خدا باشد ... ای امت حزبالله؛ ای کسانی که میخواهید راه حسین(علیه السلام) را ادامه دهید و زینب(علیها السلام) وار زندگی کنید و پیام خون شهیدانتان را به گوش جهانیان برسانید،. باید این را بدانید که لازمه این کار پشتیبانی از ولایتفقیه که اکنون امام(قدس سره) عزیزمان است. وی را تنها نگذارید که نخواهید گذاشت. با کارهای خلاف دستورات اسلام قلب او را نشکنید. سلام بر تو ای خانوادهام اکنون نوبت رسیده که از شما خداحافظی کنم، امیدوارم که انشاءالله مرا حلال کنید. امیدوارم که بچههایم را خوب تحویل جامعه بدهید. زینب(علیها السلام) وار زندگی کنی؛ شما ای فرزندان عزیزم نوبت رسیده که اکنون از شما هم خداحافظی کنم، امیدوارم انشاءالله قدمی که من برداشتم شما هم بردارید؛ اسلحه من را نگذارید به زمین بماند. امیدوارم شما همیشه خدمت به اسلام و قرآن نمایید. همانطوری که من اسلحه اسماعیل را نگذاشتم زمین بماند، شما هم اسلحه مرا بردارید و به یاری اسلام در جبههها بروید و شما ای پسر عموهای عزیزم اکنون نوبت رسیده از شما هم خداحافظی کنم. امیدوارم انشاءالله مرا حلال نمایید. ای دوستان و همسایگان و تمامی اهالی محل از همه شما خداحافظی مینمایم. اگر از من خطایی سر زده مرا حلال نمایید. ای برادران و خواهران ای خانوادهام مبادا برای من گریه کنید. شهادت افتخار است و شما هر وقت ناراحت شدید، یادی از حضرت زینب کبرا(علیها السلام) نمایید؛ عوض اینکه میخواهید برای من گریه کنید راه شهدا را ادامه بدهید، راه امام حسین(علیه السلام) را ادامه بدهید. ... با تشکر و با تقدیم و با احترام از شما خداحافظی مینمایم. والسلام ای کاش من صد جان داشتم و در راه اسلام فدا میکردم تا اسلام پیروز بشود.
شهید نبی نعیمی، در اولین روز از اردیبهشتماه سال 1322 در روستای گل زرد از توابع شهرستان شازند، در خانوادهای مذهبی و متدین و روستایی که اهل کار و تلاش بودند دیده به جهان هستی گشود. از همان ابتدای ولادت تحت توجه و تربیت خانواده قرار گرفت و در دامان پر از مهر و محبت پدری و مادری دلسوز و فداکار به تعلیم و آموزش قرآن و نماز پرداخت و توانست این دوران را به خوبی پشت سر بگذارد. او در حد خواندن و نوشتن و قرائت قرآن سواد داشت و از نوجوانی در کنار پدر و برادرانش به دامداری و کشاورزی مشغول بود.
او در جوانی با دوشیزهای مؤمنه ازدواج کرد و ثمره ازدواجش دو پسر و پنج دختر است. زندگی در روستا از او مردی مقاوم و با ایمان ساخته بود به همین دلیل در سالهای انقلاب و جنگ تحمیلی در جبهه حق حضور داشت. در سالهای جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی گردان امام حسن(علیه السلام) به لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) پیوست تا تکتیرانداز سپاه اسلام باشد. او حدود دو ماه در جبهه فعالیت کرد تا سرانجامی نیکو یافت و بیست و چهارم اسفندماه سال 1363 در منطقه شرق دجله عراق در عملیات بدر به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در زادگاهش به خاک سپردند.