با سلام و درود به پیشگاه بزرگ پرچمدار اسلام مولا امام زمان ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و با سلام و درود به نایب بر حق ایشان حضرت امام خمینی عزیز(قدس سره) و با سلام و درود به تمام پویندگان حقیقت از صدر تا بدر تا فجر. و با سلام بر دامان پر مهر مادرانی که عزیزان رزمنده پرورش داده و تحویل انقلاب اسلامی میدهند. و با سلام بر دستان پینهبسته کارگران و کشاورزانی که حاصل زحمت کشیده خود را نثار اسلام و انقلاب مینمایند.
با خدایا آنچنان توفیق عنایتم فرما تا در راهت جان فدا کنم، بار خدایا آنچنان مقدر فرما تا حدی که خودت از من راضی باشی. بار خدایا از تو میخواهم پدر و مادر مرا و خواهران و برادران مرا هدایت و آنگاه رحمت فرمایی. خداوند هماکنون که با عنایات و خواست تو به جبهه نور علیه ظلمت هجرت کردم تو را شکر میگویم.
و من از برادران و خواهران عزیزم تقاضا دارم که با کسب علم و ادب زینتی برای اسلام باشید و از خواهران ارجمندم که با حجاب خود از حاصل زحمت شهدا که همان انقلاب و اسلام است حمایت کنند. خداوند توفیقشان عطا فرما تا موجبات رضایت تو را حاصل نمایند.
و از پدر و مادرم میخواهم که مرا حلال کنند و من هم از خداوند برای والدینم صبر و اجر و عزت خواهانم. خداوندا به امام(قدس سره) عزیزمان طول عمر با سلامتی عنایت فرما و به مخالفین امام(قدس سره) و جمهوری اسلامی لباس خفت و ذلت و خواری بپوشان. خداوندا ... سایر یاران امام(قدس سره) خصوصاً آقای ... و خامنهای و مشکینی را محافظت بفرما. خداوندا آنهایی که لباس ارزشمند روحانیت را غصب و به تن نمودند و همچون ابوجهل و ابولهب و شریح قاضی با رهبر بزرگوارمان اختلاف میکنند، آنها را به ملت بزرگ ایران بشناسان و آنگاه رسوایشان کن.
«والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته.
نامش را محمد گذاشتند و در خانه به خاطر این که دوستداشتنی بود محمد آقا صدایش میزدند. نوزده سال بیشتر نداشت که چون پروانهای سبکبال پر گشود و تا بیکرانها بال زد و رفت. محمد آقا در خانوادهای مذهبی که از لحاظ مالی در حد خوبی نبودند، دیده به جهان گشود. روزگار بر او و خانوادهاش سخت گرفته بود. در خیابان مشهد در شهرستان اراک به دنیا آمد و زندگی خوبی را در کنار خانواده و در دامان سبز پدر و مادری مهربان آغاز کرد. چهاردهمین روز از شهریور 1347 روزی است که پشت جلد قرآن پدرش ثبت کرد. محمد آقا به مسائل دینی و مذهبی اهمیت میداد به گونهای که همراه پدرش برای حضور در مسجد و محافل دینی و جلسات قرآن مشتاقانه شرکت میکرد و سعی داشت تا بر علوم دینی و قرانیاش بیفزاید. تحصیلاتش را در یکی از دبستانهای محله خودشان آغاز کرد و تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند.
پس از ترک تحصیل در یک تعمیرگاه مشغول به کار شد. در سالهای پایانی جنگ تحمیلی موعد سربازیاش فرا رسید و او به عنوان پاسدار وظیفه در گردان تخریب در لشکر مهندسی رزمی 42 قدر مشغول به خدمت شد. او نزدیک به هفت ماه در جبهه حضور داشت تا سرانجام در بیست و نهمین روز از اردیبهشتماه سال 1366 در سانحهای در رودخانه رامشیر غرق شد و به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای اراک به خاک سپردند.