(هر نفسى چشنده مرگ است). با درود و سلام بر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمانده جبههها و نايب بر حقش امام امت خمينى(قدس سره) كبير و با درود و سلام به روان پاك شهيدان اسلام و با آرزوى پيروزى هر چه زودتر رزمندگان كفر ستيز اسلام. شايد نوشتن وصيتنامه براى من و امثال من كه عمرى از آنها نگذشته و هزاران آرزو در دل داريم كمى مشكل باشد اما از آنجا كه داشتن وصيتنامه بر هر فرد مسلمان واجب است، قلم به دست گرفته و قصد دارم وصيتنامه بنويسم. امت مسلمان از امام(قدس سره) و اسلام دست بنداريد زيرا اين امام(قدس سره) بود كه به همه ما افتخار و سربلندى عطا كرد. هميشه و همه وقت او را دعا كنيد. رزمندگان اسلام را فراموش نكنيد و به يارى آنان بشتابيد و اما تو اى مادر عزيزم گر چه میدانم براى من زحمت زيادى كشيدى اما از تو میخواهم كه صبور باشى و بدانى كه من دير زمانى است كه آرزوى چنين روزى را میكشم و از تو مادر خوبم تشكر میكنم كه مرا اين گونه تربيت كردى كه در صف ياران حسين(علیه السلام) زمان باشم و اما شما برادرانم میدانم كه غم مرگ برادر سخت است اما از شما میخواهم كه در استقامت الگو باشيد و شما خواهران غمخوارم؛ زينب(B) گونه باشيد.
در پايان تذكر چند مطلب ضرورى است تا آنجا كه به خاطر دارم به كسى بدهى ندارم اما اگر كسى حقى را طلب كرد به او رد كنيد. اگر جنازهام را آوردند در كنار شهيد اسد الهى در نخجيروان دفن كنيد. من بر هر كس حقى داشتم حلال كردم و از كليه دوستان و آشنايان كه حقى بر من دارند حلاليت میطلبم و از همه شما التماس دعا دارم.
5/4/63 مصطفى حسين بيگى.
شهید مصطفی حسین بیگی در سیام شهریور ماه سال 1347 در روستای حسینآباد از توابع محلات دیده به جهان گشود و دو ساله بود که خانوادهاش به روستای محمدآباد واقع در 20 کیلومتری محلات نقل مکان کردند. پنج ساله بود که پدر را از دست داد. شهید حسن بیگی بخاطر مذهبی بودن خانواده و این که عمویش روحانی بود، همزمان با تحصیل در دبستان با معارف اسلامی نیز آشنا شد.
بعد از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران روزها درس میخواند و شبها در بسیج به نگهبانی میپرداخت و همیشه آرزو میکرد روزی بتواند عازم جبهه گردد اما به علت کم بودن سن او با اعزام او به جبهه موافقت نمیشد تا این که بعد از اتمام سال سوم راهنمایی عازم جبهههای نور علیه ظلمت شد و حدود چهار ماه در کردستان با مزدوران استکبار جهانی جنگید و در شب تاسوعای حسینی(علیه السلام) به خانه برگشت و حدود دو ماه بعد بار دیگر به عنوان بسیجی گردان امام رضا(علیه السلام) عازم جبهههای جنوب شد و بالاخره دوم اسفند ماه سال 1363 در جبهه طلائیه بر اثر ترکش خمپاره بعثیان کافر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.