بسم الله الرحمن الرحیم
حمد و سپاس بیکران بر خداوند باری تعالی که همه هستی و جان و مال ما از اوست. حمد و سپاس بیکران بر خدای بزرگ حافظ انقلاب جهانی اسلام و رهبریت پیامبر گونهاش امام عزیز خمینی(قدس سره) بت شکن.
شکر خدا را که بر این بنده حقیر منت نهاد و راه را برایم هموار نمود تا بتوانم به پیشروی خود در این راه ادامه بدهم و به مقصود و منزلگاهم برسم. امّت عزیز حزبالله، اینک که کاروان کربلائیان و مشتاقان لقاءالله به سوی معشوق خود به پیش میروند، بنده حقیر هم چند کلمهای به عنوان وصیتنامه به عرضتان میرسانم:
اما وصیت اولم به پدر و مادر مهربانم میباشد، پدر و مادری که یک عمر اذیتشان کردم و نتوانستم حقی را که بر گردنم داشتند، به خوبی ادا نمایم. پدر و مادر عزیزم، اولاً از شما میخواهم که پس از شهادتم حال که خدای مهربان لطفی نمودند و در خانه ما را هم به صدا در آوردند، ناراحت نباشید. برای من گریه نکنید اگر خواستید گریه کنید به یاد سرزمین داغ کربلا و لب تشنه حسین(علیه السلام) بیفتید. پدر و مادر عزیز به محض شنیدن خبر شهادتم دو رکعت نماز شکر به جای آورید و اصلاً ناراحت نباشید چون من یک امانتی بیشتر در دست شما نبودم و بالاخره امانت میبایست به صاحب اصلی خود برگردد که آن روز فرا رسیده است. از شما میخواهم که اگر جنازهای داشتم، خودتان در قبر بگذارید و مرا حلال کنید. از خواهران و برادرانم میخواهم که پس از شهادت من به هیچ وجه برای من گریه نکنند و از خواهرانم میخواهند که به جای گریه برای من به مسائل دینیشان برسند و حجاب خود را کاملاً حفظ کنند. و از برادرم احمد میخواهم هرگز سپاه را ترک نکند و راه شهدا را ادامه بدهد. بار دیگر پدرجان از شما میخواهم که به برادرم محسن و خواهرم قرآن را آموزش بدهید و بگذارید درسشان را ادامه بدهند. اما توصیهام به شما امّت عزیز حزبالله این است که همیشه پیرو خط ولایت فقیه باشید مبادا این خط را که همان خط انبیاء است، رها کنید. شما باید بدانید که ما این انقلاب را از خون شهدا و روحانیت متعهّد به اسلام داریم، باید همواره در صادر کردن این انقلاب بکوشیم تا تمام مستضعفین روی زمین را از قید ابرقدرتها و جهانخواران و جیره خوارانشان آزاد نمائیم. وصیت دیگرم به شما امّت عزیز حزبالله این است که همواره کمکهای خود به جبهههای جنگ همان طور که تا کنون کمک کردید، ادامه بدهید و مسئله اصلی، همان جنگ را فراموش نکنید. اما عزیزان از منافقین کور دل داخلی هم غافل نباشید، منافقینی که دیگر آخرین نفسهای عمر ننگین سیاه خود را میکشند. آخر شما طرفدار کدام خلفید که پیرزن و کودک سه سالهاش را میکشید؛ خلقی را که هر روز جوانهای مثل نخل خرما بر روی دستش است و این خونها را میدهد تا تمام وابستگیها را از خود دور کند. شما هم مشترکاً با آمریکای جنایتکار همکاری میکنید برای از بین بردن این خلق. ای کوردلان منافق، کور خواندهاید که با این اعمال جنایتکارانه بتوانید امّت ما را و جوانهای ما را از هدفشان که همان رسیدن به الله است، باز دارید.
بار خدایا اگر این انسانها قابل هدایتند هدایتشان کن و اگر نیستند، نیست و نابودشان گردان.
دیگر از وصیت من این است که با بیحجابی که عامل فحشا در جامعه است، تا میتوانید مبارزه کنید. ای پدران و مادران به دخترانتان بیاموزید طریقه زینب(B) گونه زندگی کردن را و تو ای خواهرم بدان که سیاهی چادر تو کوبندهتر از سرخی خون من. دیگر بیش از این مزاحمتان نمیشوم.
چند وصیت کوچک دیگر دارم که حتماً به آنها عمل نمائید در حدود یک سال نماز و روزه قضا برایم بگیرید. اگر جنازهای داشتم مرا در شهرستان اراک در کنار بقیه برادران شهیدم دفن نمائید. اگر مجلس برایم گرفتید مرا ناکام معرفی ننمائید چون من به کام خود که همان شهادت است رسیدهام. برای من حجله نزنید و کسانی که مایل به این کار بودند میتوانند هزینهاش را صرف جبهههای جنگ یا مستضعفین نمایند. دعا به امام(قدس سره) عزیز یادتان نرود. خدا نگهدارتان باد.
اسلام در خطر است و از هر طرف دشمنان اسلام بر او حمله میکنند. امام(قدس سره) عزیزمان از این نظر که از اسلام دفاع میکند، هدف حملههای دشمنان اسلام قرار گرفته و میخواهند بدین وسیله امام(قدس سره) و اسلام و جمهوری اسلامی نوپای ما را نابود کنند؛ غافل از خدایند که این انقلاب، رهبرش امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. بدانید که این انقلاب خونبهای هزاران شهید و جانباز میباشد. پیام من به شما مادر و پدر و خواهران و برادرانم این است که دست از حمایت اسلام و رهبری امام(قدس سره) یا همان ولایت فقیه که خار چشم دشمنان اسلام است، بر ندارید و قدر امام(قدس سره) این روح خدا که به تمام معنا روح خداست، را بدانید. امروز حفظ اسلام بر تمام ما مسلمین و هر فرد مسلمان واجب است و حتی از نماز و روزه نیز واجبتر است و همیشه طرفداری خود را از روحانیت مبارز که مثل طبیبی هستند در پیکره اجتماع، اعلام کنید. در هر زمان از چهرهها و جبهههایی که بر علیه ولایت فقیه پدیدار میشود آگاه شده و بر علیه آنها قیام نمائید. برادر و خواهرانم جای خالیام را در خانه پر کنید و نگذارید مادرم گریه کند. به مادرم روحیه بدهید و به او مژده دهید که در روز قیامت پیش فاطمه زهرا(B) و ام لیلا که جوان رشیدش علیاکبر(B) ... در راه اسلام فدا کرد. مرگ حتمیاست و ما همه باید برویم چه بهتر که راه پر افتخار شهیدان را دنبال کنیم و در جبهه جهاد از دنیا برویم. ای خواهرانم چادر سیاه شما از خون سرخ من با ارزشتر است زیرا دشمنان اسلام از حجاب شما میترسند، پس حجاب خود را حفظ کنید که سنگر شما حجاب شماست و زندگی زینب(B) را سر منشاء خود قرار دهید و پیام خونم را به دنیا برسانید و همیشه برای حفظ امام(قدس سره) عزیز دعا کنید. این کلماتی است که از قلب سلیم مردی که در پنجمین روز از خرداد ماه سال 1342 در روستای عقیلآباد از توابع شهرستان اراک دیده به جهان هستی گشود.
دوران زندگیاش را در همان روستا و در دامان پاک مادر و پدری مهربان و دلسوز میگذراند و سعی داشت تا از همان سالها مطیع باشد و به دنبال علوم دینی و شرعیات اسلامی بود. تا کلاس پنجم درس خواند.
او خودش را سرباز اسلام و امام خمینی(قدس سره) میدانست و در سالهای جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی گردان امام حسن(علیه السلام) از تیپ 22 بدر به سپاه رفت و دو ماه در جبهه خدمت کرد تا سرانجام پائیز عمرش فرا رسید و در بیستم اردیبهشت ماه سال 1361 در حین عملیات بیت المقدس در شلمچه به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در روستای عقیلآباد به خاک سپردند.