در سال 1317 در یکی از روستاهای ملایر به نام ابوالحسن(پریدر) در یک خانواده متوسط پا به عرصه دنیا نهاد. در سال 1335 برای زندگی بهتر همراه پدر به شهر اراک آمدند. سواد ابتدایی و قرآن را در زادگاهش فرا گرفته بود و پس از مهاجرت به اراک مشغول به کار شد.
در سال 1339 ازدواج کرد و صاحب پنج فرزند بود. با مردم برخورد خوبی داشت و همین دلیل موجب شده بود دوستان زیادی داشته باشد. در مجالس، محافل و جلسات مذهبی شرکت فعال داشت. تا آنجا که با جمعی از دوستان، دانشمندان و گویندگان معروفی را در ایام تبلیغی دعوت میکردند. در انجمن نیکوکاران به نام صندوق علوی فعالانه مشغول کار بود و در تأسیس آن شرکت و عضویت داشتند. در شکلگیری انقلاب اسلامی، پس از مشورت با عدهای از دوستان تعدادی سلاح تهیه کرد و در حد توان به مبارزه با رژیم شاه مشغول شد. انقلاب که شد تمام کارهای شخصی را کنار گذاشت و به فعالیتهای مختلف در جهت پیشبرد انقلاب مشغول بود. پس از پیروزی انقلاب بیشتر اوقاتش را در کمیته یا در مأموریت جهادی به روستاها خدمت میکرد. جنگ تحمیلی که شروع شد از طرفی برای انقلاب اسلامی نگران بود و از طرفی میگفت، میترسم جنگ تمام بشود و ما کاری انجام نداده باشیم. از اینرو برای کمکرسانی به مردم مظلوم خوزستان از اولین کسانی بود که با گروه مرحوم عزیزآبادی خودش را به جبهه جنوب رساند و هنوز بیشتر از یک ماه از شروع جنگ تحمیلی نگذشته بود که در حوالی کارخانه نورد اهواز در درگیری با نیروهای عراقی در نهم آبان ماه سال 1359 از ناحیه سر هدف قرار گرفت و در میدان جنگ به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید پس از تشییع در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.