بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود خدا بر رزمندگان و سلحشوران شجاع و با ایمان که با سلاح اللهاکبر و اتکا به نیروی لایزال الهی در جبهههای نبرد حق و باطل حماسهها میآفرینند و باشد که با پیروزیهای پی در پی تحقق عدل جهانی و سرنگونی مستکبران به دست پر قدرت دادگستر الهی، امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فراهم رسد. تا به حال من مرده بودم و این لحظه که آغاز جهاد و شهادت است. من این احساس را در خود میبینم که تازه دارم متولد میشوم و زندگی جاویدان خود را آغاز میکنم و شهادت است که انسان را به درجه اعلای ملکوتی میرساند و چقدر شهادت در راه خدا زیباست و خدایا شهادتم را در راه اسلام قرآن و میهنم که خاری در چشم دشمنان است، بپذیر.
ای امت شهیدپرور ایران! تنها راه نجات اسلام و رهایی مستضعفین و پیروزی نهایی پشتیبانی قاطع و بیدریغ از دولت جمهوری اسلامی و پیوستن به خط امام(قدس سره) که همان خط اصیل اسلام و محمد(q) است و این را بدانید که اگر من شهید شدم، امام حسین(علیه السلام) را میبینم و اگر زنده ماندم، قبر او را زیارت میکنم.
ای مادر مهربان و عزیزم! سلام مرا بپذیر، حلالم کن و مبادا در فقدانم گریه کنی که باعث ناراحتی من میشود و افتخار کن که فرزندت در راه خدا به این مقام بزرگ رسیده است. و ای پدر ارجمند! مرا حلال کن و مبادا روحیه خود را باخته و گریه کنی چون گریه تو باعث ناراحتی من است. و ای خواهر گرامی! تو نیز با استقامت خود، پایدار باش و افتخار کن که برادرت در راه آزادی شما و دین اسلام به شهادت رسیده است و ای برادران عزیزم راه خدا بهترین و برترین راههاست، پوینده و کوشنده این راه باشید و هیچگاه بر جسد و مزار من نگرید بلکه به یکدیگر تبریک بگوید و در آخر وصیت میکنم که هنگام دفن من، تابوت مرا به دور خانه خدا، مسجد جامع بچرخانید و سپس به خاک بسپارید.
والسلام.
شهید رضا فیروزی فرزند غضنفر در تاریخ بیستم مهرماه سال 1341 در روستای نیمور از توابع شهرستان محلات در خانوادهای مذهبی و انقلابی، دیده به جهان گشود. او فرزند ارشد این خانواده بود و به غیر از خودش پنج برادر و یک خواهر دیگر هم داشت. قبل از آنکه وارد مدرسه شود ابتدا تحت تربیت و آموزش اسلامی والدینش قرار گرفت و ابتدائیات دین و آداب معاشرت را در خانه یاد گرفت. پدرش اهل خمس و زکات و معتقد به احکام شرعی بود و هیچوقت نمیگذاشت مال شبههناکی وارد خانه شود. از همان کودکی که توانست راه برود، در کنار پدرش نماز میخواند. ادب، تربیت، دینداری و کمک به مستضعفین با گوشت و پوستش عجین شده بود. در کودکی هیچوقت همسایهها را آزار نداد و همه او را بسیار دوست داشتند.
در سن هفتسالگی در سال 1348 وارد مدرسه شد و به علت این که امکانات آموزشی در روستا وجود نداشت، برای تحصیل به محلات میرفت. برای تحصیل در مقطع راهنمایی به مدرسه دکتر شریعتی رفت و سیکلش را با موفقیت گرفت. همزمان با اخذ مدرک سیکل، انقلاب نیز در آستانهی پیروزی بود و او مانند دیگر همسالانش به فعالیتهای انقلابی میپرداخت و پایگاه اصلیشان مسجد بود. پس از ترک تحصیل مدتی کارگری کرد و بعد از آن به عنوان کمک راننده ماشین سنگین مشغول به کار بود.
با آغاز جنگ تحمیلی عاشقانه به فرموده امام(قدس سره) عمل کرد و از طریق بسیج خود را برای خدمت به انقلاب و اسلام به جبهه رساند. در سال 1360 به جبههها اعزام شد و مدتی خالصانه و عاشقانه در آنجا خدمت کرد. در مرحله بعد به عنوان بسیجی گروهان یا زهرا(علیها السلام) از گردان جندالله تیپ 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) به جبهه رفت و پس از حضوری شجاعانه در دفاع مقدس در تاریخ دوم فروردینماه سال 1361 در عملیات فتح المبین در منطقه شوش، بر اثر اصابت تیر و ترکش به درجه رفیع شهادت رسید. پیکر مطهرش نیز بعد از تشییع در محلات به خاک سپرده شد.