بسم الله الرحمن الرحیم
اى كسانى كه ايمان آوردهايد شما را چه شده است كه چون به شما گفته مىشود در راه خدا بسيج شويد كندى به خرج مىدهيد؟ آيا به جاى آخرت به زندگى دنيا دل خوش كردهايد متاع زندگى دنيا در برابر آخرت جز اندكى نيست. بعد از ستایش خداوند و درود بر رسول اکرم(q) و ائمه اطهار(علیهم السلام) و بالاخص حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نائب بر حقش امام خمینی(قدس سره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و ملت شهیدپرور ایران و با سلام بر پدر و مادر و خواهران و برادرانم و همسرم و دو دخترم و تمام دوستان و آشنایان. اینجانب علیاکبر فیروزی فرزند علیاصغر بر اساس رسالت و مسئولیتی که حس نموده بودم در راه الله و برای پاسداری و حراست از انقلاب اسلامی که خونبهای دهها هزار شهید و مجروح است، به جبهه جنگ علیه ضد خدایی پرداختم.
من گام نهادن در این مسیر خدایی را یک فرضیه میدانم و در این راه اگر دشمن را شکست دهیم، پیروزیم و اگر به ظاهر هم شکست بخوریم و کشته شویم، پیروزیم. به هر حال مایه شکر پروردگار و افتخار برای من و شماست که در این راه به درجه رفیع شهادت میرسم و به جایی میروم که ملکوتش مینامند آنجا که بهشتش مینامند زندگی ذلتبار را هیچوقت قبول نخواهم کرد و مرگ سرخ شهادت را به آن ترجیح میدهم. همانطور که قلبم آگاه است و به آرزوی خودم خواهم رسید. هیهات که 25 سال از عمرم گذشت و هنوز از نعمتهایی که پروردگار بزرگ به ما داده، سپاسگزاری نکردهام و شرمندهام و بیشتر از همه از نعمت بزرگ خداوند نا سپاسی کردهام که امام و رهبر و مرجع تقلید ما روح خدا خمینی(قدس سره) بتشکن باشد، توفیق نیافتم همان طور که باید در گفتارش تفکر کنم و توفیق نیافتم که بهتر او را بشناسم و افسوس و صد افسوس که با او همعصر بودم ولی از ولایتش بهره نجستم و به فرامینش نیندیشیدم.
پدر و مادر درود خدا بر شما باد که چنین فرزندی در راه خدا دادید و شما پدر و مادر عزیزم کوه باشید و چون کوه استقامت کنید. لحظهای از یاد و نام خدا غافل مباشید و در راه او بکوشید که هر چه بکوشیم کم است و همیشه ندای اللهاکبر خمینی(قدس سره) رهبر سر دهید و فریاد شهیدان راه خدا را به مردم برسانید که همانا فریاد ما پیروی کردن از خدا و قرآن و امام خمینی(قدس سره) است. پدر و مادر و خواهر و همسر عزیزم امکان دارد اتفاق افتد که جنازه من به دست شما نرسد. آنگاه به یاد شهدای کربلا بیافتد و ناراحتی به خود راه ندهید. در پایان از همگی میخواهم که پیرو ولایتفقیه باشید و همیشه روحانیت اصیل را سر مشق خود قرار دهید و با کفر و منافقین و آمریکا و شوروی و دیگر قدرتهای شیطانی با تمام قوا بجنگید و انتقام خون شهدایی که خون خود را در راه اسلام دادند از آنها بگیرید. در نمازهایتان امام(قدس سره) را دعا کنید و همچنین از همه میخواهم که مرا حلال کنند و از دوستان و آشنایان همه کس میخواهم که مرا حلال کنند. سلامتی امام(قدس سره) و طول عمر پر برکت برایتان آرزو میکنم. در ضمن به بچههایم نگویید پدرتان رفته سفر بلکه به آنها حقیقت را بگویید که آنها هم بدانند که پدرشان در راه الله و جمهوری اسلامی ایران و برای دفاع از وطن اسلامی خویش شهید شده است. آنها فاطمه(علیها السلام) وار زندگی کنند و شما ای برادرانم ابوالفضل و حسن سفارش میکنم که بعد از شهادتم، راه خدا را و راه من را که همان جهاد در راه خداست و ولایتفقیه را ادامه دهید. در پایان اگر وصیتنامه در محلات قرائت شد حتماً در گل چشمه هم قرائت شود تا بلکه مردم گل چشمه و خصوصاً جوانها به آینده خود کمی فکر کنند و به خود آیند و بدانند که کورکورانه جانم را فدا نکردهام و جهاد در راه خدا بر همه چیز برتری دارد و از همه چیز و از همه کس و ... در ضمن این وصیتنامه را یا بنویسید و یا اینکه چاپ کنید و در ویترین بالای قبرم بگذارید در پایان الان که این را مینویسم زیر رگبار توپخانه دشمن هستم و امام(قدس سره) را دعا میکنم یعنی ساعت 9 صبح روز اول سال نو هست که سال نو بر امام(قدس سره) امت و شماها مبارک باشد. والسلام.
شهید علیاکبر فیروزی در پنجم مهرماه سال 1335 در روستای گل چشمه از توابع شهرستان محلات به دنیا آمد. او در خانوادهای کشاورز پرورش یافت و از کودکی با کار و تلاش آشنا شد. تا کلاس پنجم را در روستا تمام کرد و کارنامه ششم ابتدایی را با امتحان نهایی در شهر محلات گرفت. پس از ترک تحصیل از سنین نوجوانی در معدن سنگ کار میکرد و از این طریق یاریرسان خانواده شد.
دوران دو ساله خدمت سربازیاش را از سال 1354 تا 1356 در اصفهان سپری کرد و پس از پایان خدمت در خمینیشهر اصفهان به استخدام اداره آموزش و پرورش درآمد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای کمک به خانواده با تلاش فراوان توانست خود را به محلات منتقل کند. او در سال 1358 ازدواج کرد و در هنگام شهادت دو دختر داشت.
هنگامی که جنگ تحمیلی در جریان بود، در زمستان سال 1361 با جمع زیادی از رزمندگان داوطلب محلاتی به جبهه اعزام و به عنوان بسیجی گروهان یا زهرا(علیها السلام) از گردان جندالله تیپ 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) در عملیات فتح المبین شرکت کرد و همراه با 32 نفر از همرزمانش در دوم فروردینماه سال 1361 در منطقه غرب شوش به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.