بسم الله الرحمن الرحیم
با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب و با درود فراوان به رزمندگان اسلام، وصیتنامه خود را شروع میکنم. این وصیتنامهای را که مینویسم در خط اول میباشم و .... اگر من شهید شدم در پیش شهدا ساوه خاک کنید. وصیت میکنم که شما هم ادامهدهنده راه شهدا باشید و همیشه ثمره زحمت خود را در پیش خداوند بگیرید و اعمال خود را با خدا در میان بگذارید... .
از آن روزی که از خانهام پا بیرون گذاشتم، همهاش به خدا و اسلام و قرآن بوده. اولین حرف من نجات اسلام و قرآن و میهن میباشد. وقتی که از خانه آمدیم .... شب در صالحآباد و در چادرها خوابیدیم و صبح بلند شدیم و نماز را خواندیم و دعا به جان امام(قدس سره) کردیم و به صبحگاه رفتیم خلاصه ساعت 9 صبح بود که آیتالله مطهری آمد، برای ما سخنرانی کرد. بعد از اعزام به سقز و بانه و آخرین مقر سردشت رفتیم و به مدت یک ماه در غرب ماندیم و بعد اعزام به تهران شدیم و بعد کارت جنگ جنوب را گرفتم و به اهواز آمدیم و چند روزی در مقر تیپ علی بن ابیطالب(علیهما السلام) ماندیم و بچهها که مرخصی رفته بودند و بچههای لالائین هم توی آنها بودند. آنها هم آمدند و با هم به مقر جدید که در جاده دهلران بود آمدیم و چند روزی هم در آنجا بودیم.
وقتی که خمپاره دشمن میآید، بچهها عین خیالشان نیست... .
شهید مهدی قاسمی در بیستم آذرماه سال 1344 در خانوادهای کشاورز و مذهبی در روستای لالائین از توابع شهرستان ساوه، پا به این جهان گذاشت و دوران کودکی را سپری نمود. دوران ابتدایی را در روستا و دورههای راهنمایی و دبیرستان را در تهران تحصیل کرد.
در سال سوم دبیرستان تحصیل میکرد که از طریق بسیج ساوه به پادگان آموزشی و سپس به مناطق جنگی غرب اعزام شد. حضورش در منطقه مصادف شده بود با عملیات محرم و به همین دلیل با یگان اعزامی از غرب به جنوب آمدند و او موفق شد در عملیات محرم حضور یابد. در همان عملیات بود که مهدی هنگام درگیری با سربازان بعثی عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره در پنجم آبان ماه سال 1361 در منطقه عین خوش به شهادت رسید.
پیکر پاکش را به ساوه آوردند و بعد از مراسم نماز و دعا او را در امامزاده سید علیاصغر به خاک سپردند.