شهادت همان درجه والای انسانیت است همان مرگی که رسیدن به آن آرزوی هر انسان است. آرزوی هر انسانی که در راه خداوند قدم بر میدارد و قلبی نزدیک به خدا دارد. اما این مقام والا قبل از هر چیز لیاقت میخواهد و این لیاقت نصیب کسی نمیشود مگر به خواست و اراده پروردگار یکتا که بندگانش را گلچین میکند تا دنیای فانی را با بهترین نوع مرگ ترک کنند و به جهان باقی برسند.
مردان محکم و ایستاده و راستقامت در جبهههای نبرد در مقابل دشمن بعثی سینه سپر کرده بودند اما دشمن ناجوانمردانه به شهرها حملهور میشد در حالی که بمبهایش را بر سر مرد بیگناه میریخت.
بانوی شهید مریم ملکزاده که در تاریخ 1/7/1328 در روستای ویسمه از توابع شهرستان اراک دیده به جهان گشود. فرزند دوم خانوادهای متدین بود که به انقلاب و اسلام علاقه زیادی داشتند. تحصیلاتش را تا مقطع راهنمایی پشت سر گذاشت و در سال 1348 ازدواج کرد. همسری فداکار و مهربان که بار زندگی را بر شانههای نحیفش میکشید، مادری دلسوز که چهار فرزند داشت و نام مقدس مادر را داشت.
زنی دلسوز و فداکار که همه اقوام و آشنایان وصف مهربانیاش را به زبان میآوردند و به خوبیهایش ایمان داشتند.
او در کنار پدر و خواهرش عصمت در خانه بود که هواپیماهای عراقی برای چندمین بار شهر اراک را بمب باران کردند. 26 روز از دیماه سال 1365 گذشته بود. نزدیک اذان ظهر صدای اللهاکبر اذان با انفجار بمب درهم پیچید و سپس هیاهوی مردم که برای پیدا کردن پیکر شهدا بیتابی میکردند. در یک لحظه او با خواهر و پدرش آسمانی شدند. آرامگاه ایشان در گلزار شهدای شهر اراک سندی است بر جنایات جنگی رژیم بعث عراق.